مبادی ضروری در مباحث معارفی: صفت ذات، صفت فعل، نظام احسن، نظام ذاتی، موطن قابلیات
استاد: بله. این بحثهایی که الآن هست را میل دارم سریع رد شویم. فقط اشاره میکنم. اگر بخواهید ذهن شما کاملاً بهطور مبسوط اینها را بررسی کند، اولاً نیاز دارید که فرق صفت فعل و ذات را بدانید؛ بالدقه و با همهی زوایای آن. یکی دیگر، مباحث انواع ایجادهای الهی است. ایجاد لازمانی با ایجاد زمانی. تفاوت اینها معلوم شود؛ کُن الهی، «الا له الخلق و الامر»[1] معلوم شود. خلق یک جور تشکیلاتی دارد و امر، تشکیلات دیگری دارد. اینها معلوم باشد. یکی دیگر نظام احسن است. اینکه آیا صادر تحت یک نظام واحد صادر شده است یا نظامهایی در عرض هم ممکن است؟ و آن نظامها، نظامش ذاتی و درونی است؟ یا خیر، نظامی ذاتی و درونی نیست، بلکه میتواند نظامی عارضی داشته باشد؟ همهی اینها، مباحث بسیار سنگینی است. مطلب دیگری که باز پشتوانهی اینها است و از همهی اینها سنگینتر است، موطن قابلیات است. یعنی وقتی یک نظامی میخواهد به ایجاد بیاید و همهی این بحثهایی که داریم محقق شود، پشتوانهای از نظام قابلی میخواهد یا نه؟ به آن موطن قابلیات میگوییم. همهی سؤالات شما که الآن کمکم دارد خودش را نشان میدهد، اگر بحث ادامه پیدا کند، به آنجا میرسد. در موطن قابلیات، اگر فکر کردید همهی اینها جواب دارد. دیگر همهی اینها سر و سامان پیدا میکند. ولی الآن که این سؤالات در ذهن میآید، برای این است که سؤالات موطن قابلیات هنوز کاملاً بررسی نشده است. اینها را فی الجمله عرض کردم به این دلیل که اگر پیش آمد، نگرانش نباشید، بحث گستردهی خوبی است. وقتی همهی اینها را سر بزنید، میبینید اگر همهی آنها کمکم حل شد، مطالب اینجا هم مبتنی بر همانها است.
شاگرد: کسی از موطن قابلیات بحث کرده است؟
استاد: به نظرم اصلاً نمیشود بحثش نیاید. اگر در نرمافزارها بزنید، خیلی از جاها بحث کردهاند. این سؤال در فطرت بشر است. ولی سنگین است که حل شود.
شاگرد ٢: مطلبی که از فرمایش شما در ذهن من مانده، این است که یکی از ارکان تصور عالم این است که اول و آخر وجودتان را تصور کنید.
استاد: بله؛ آن مسألهی نظام بود. نظام احسن اگر یک نظام باشد، متوحد باشد – که خودش محل کلام است - و نظامش هم ذاتی باشد، روی این مبنا، به زیبایی موطن قابلیات جواب پیدا میکند. یک جور جوابی است که راحتترین راهحل موطن قابلیات است. راحتترین راهش این است. اما راههای دیگری هم دارد و چه بسا بعد از اینکه راههای دیگری مطرح شد، در ادامه، راحتتر هم باشد. ولی فعلاً دم دستیترین راه این است. تا جایی که من میدانم.
شاگرد: موطن قابلیات یعنی بر اساس نظام احسن چیده میشود، چه ضرورتی از ذات خدا میگیرد؟
استاد: خُب، این شروع این بحثها است. همانی که در کفایه بود؛ مرحوم آخوند از ابنسینا نقل کرده بودند: «ما جعل اللّه المشمشة مشمشة بل اوجدها»؛ خدا زردآلو را ایجاد کرده، زردآلو را که زردآلو نکرده است. ببینید این یک نحو رد شدن است. خدا زردآلو را زردآلو نکرده است؟! اگر به این صورت جلو برویم که نمیشود. اصلاً به این صورت نیست. بله؛ در یک موطن «اوجدها». اما در موطن قابلیات «جعلها مشمشمة». اما جعلی است که جعل «اوجد»ی نیست. اگر جعل را به همین معنا به آنجا ببریم، داریم اشتباه میکنیم. این مطالب ضمیمهی آنها است. معارف موجود است، هر کسی تلطیف کند … .
[1]. سورهی اعراف، آیهی ۵۴.
بدون نظر