علم فعلی و تطبیق آن با «ابی اللّه أن یجری الامور الا باسبابها»
استاد: حالا صفت فعل را بعدش میگوییم. خُب، اگر از مصادیق امر است، «اگر» دارد یا ندارد؟ روی حساب اینکه علم فعلی الهی را عین اشیاء در نظر بگیریم، اگر از مصادیق امر است، سبب علم الهی چیست؟ «ان یجری الامور الا باسبابها»، خُب، سبب این چیست؟ علم الهی در اینجا سبب دارد یا ندارد؟ خُب اگر علم فعلی بگیرید، اگر این عین خود علم است و این هم یک سببی دارد، خود سببش هم بخشی از علم فعلی میشود. یعنی جوابی که بنده دادم این است: در علم فعلی سبب و مسبب با هم متن علم فعلی هستند. یعنی نمیگوییم علم او سبب دارد. چرا؟؛ چون هم مسبب و هم سبب، هر دو در یک سلسلهای هستند که علم فعلی هستند. پس سبب، سبب علم نمیشود. سبب و مسبب، با هم، علم فعلی هستند.
آیا نفی علم الهی لا بأداة، که در روایات هست با معنای «لا بسبب»، دو معنا دارد یا یک معنا؟ «ابی اللّه أن یجری الامور الا باسبابها». این چیزی که به ذهن من میآید این است که ادات مرتبهای از سبب است. اینکه حضرت علیه السلام فرمودند: «باداة»، ادات یکی از مراتب اسباب علم است. اسباب العلم طیف وسیعی را تشکیل میدهد، ادات هم یکی از آنها است. اندازهای که مربوط به جلسهی قبل بود، عرض کردم.
بدون نظر