ترجیح معنایی نسخهی «نظر» نسبت به نسخهی «فطر»
اگر این معنا درست باشد - همچنین سایر معانی – اینجا است که دقیقاً کلمهی «فِطَر» از ذهن دور میرود. چرا؟؛ مرحوم آقای آسیدهاشم هم فرمودند. چون در «فطرت» یک نحو شکوفایی هست. شکوفایی الهی. او سابحات نیست، غوائص نیست؛ کار فطرت این نیست که غواصی کند. در فطرت، خدا چیزی به آن میدهد و باز میشود. اینکه بگویند فطرتت غواصی میکند، تمام نیست. بلکه فطرت دارد و شکوفا میشود. نه اینکه برود غواصی کند.
ایشان هم که میفرمایند و نسخهها هم که شاهد است. در بلد الامین «نظر» است. «سابحات النظر» است. «نظر» فکر است. مخصوصاً اینکه بعداً عرض میکنم «نظر» با «تصویر» خیلی تناسب دارد. لذا به ذهنم اینطور میآید. فعلاً به ذهنم میآید که «نظر» بهتر است.
شاگرد: در عیون اخبار الرضا علیه السلام هم به همین صورت است.
استاد: بله؛ اول عرض کردم که در نسخهی عیون هم «نظر» هست. با اینکه هر دوی اینها برای مرحوم صدوق است. در عیون اخبار الرضا علیه السلام «غوائص سابحات النظر» هست. در بلد الامین هم که دارد. منظور اینکه از حیث معنا آدم تقریباً به یک اطمینانی میرسد که «فِطَر» نباشد. معنای «فطرت» با خصوصیاتش با «غوائص سابحات»، تناسب حکم و موضوع ندارد.
شاگرد ٢: در بحارالانوار هم که نقل کردهاند، «نظر» نوشتهاند.
استاد: این هم نکتهی خوبی بود که ببینیم از نسخهی توحید چه چیزی را نقل کردهاند. چون ایشان گفتهاند: «فی البحار».
شاگرد: در متن خود بحارالانوار «سابحات النظر» آوردهاند.
استاد: اگر این باشد که خیلی خوب است. «و علی غوائص سابحات النظر» از توحید است. البته این نکته را بگویم. مرحوم مجلسی برای کتابها رموزی میگذارند. الآن که در صفحهی دویست و بیست و یک این خطبه را آوردهاند، دو رمز گذاشتهاند. یکی «ید» و یکی «نون». «ید» یعنی توحید صدوق، «نون» یعنی عیون اخبار الرضا علیه السلام. خیلی وقتها میدانستند در هر دو هست، اما وقتی در بحارالانوار میآوردند، نسخهی عیون را آوردهاند. ولی به اختلاف نسخه اشاره میکنند. اینجا از جاهایی است که به اختلاف نسخه اشاره نکردهاند. در اینجا «الفطر» و «النظر» ندارند. معلوم میشود نسخهی توحید مرحوم مجلسی هم «نظر» بوده است. این دیگر خیلی خوب میشود. «فطر» کاملاً کنار میرود.
شاگرد: از نظر نوشتاری هم خیلی شبیه هم هستند و فطر نسبت به نظر، تنها یک نقطه کم دارد
استاد: این را هم عرض کردم. گفتم خیلی نزدیک هم هستند. «فاء» یک دندانه داشته باشد. کسانی هستند که فاء را به صورت یک دندانه مینویسند. «نظر» هم که نقطه میخواهد. لذا در مجموع اگر خلاف آن را پیدا کردید، بفرمایید. فعلاً اطمینان به این است: «غوائص سابحات نظر». «نظر» بهمعنای فکر است. «نظر» بهمعنای نگاه کردن است یا بهمعنای فکر است؟ «فیه نظر» یعنی در آن فکر است؟ یا بهمعنای نگاه کردن است؟ از آیات قرآن جایی داریم که «نظر» بهمعنای فکر باشد؟
شاگرد: «أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ»[1].
استاد: آن «نظر» هست اما «نظر» با فکر. منظور اینکه فقط فکر باشد.
شاگرد: « إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[2].
استاد: این بهمعنای فکر نیست.
شاگرد: در قرآن یا بهمعنای نگاه کردن است یا بهمعنای مهلت و انتظار است.
استاد: «فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ»[3]. یک آیه بهمعنای فکر هست. «إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ، فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ،،ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ، ثُمَّ نَظَرَ»[4]. «نظر» یعنی فکر کرد. در اینجا بهمعنای نگاه کردن نیست. ولید بن مغیره بود. «نظر» یعنی فکر کرد که چه کار کند. شاید آنجا مناسب باشد. حالا باید ببینیم مفسرین چه فرمودهاند. اما این یک موردی است که «نظر» بهمعنای فکر است.
[1]. سورهی غاشیه، آیهی ١٧.
[2]. سورهی قیامت، آیهی ۲۳.
[3]. سورهی بقره، آیهی ٢٨٠.
[4]. سورهی مدثر، آیات ١٨ – ٢١.
بدون نظر