دو احتمال در متعلق «باء» در بیان علامهی مجلسی؛ متعلق به «امتناع» یا متعلق به «ادراک»
متعلق «باء» چیست؟؛ میبینید مرحوم مجلسی در بحارالانوار دو احتمال دادهاند. مرحوم آسید هاشم، در تعلیقه، یکی از آنها را انتخاب کرده است. فرمودهاند: «بما، متعلق بالادراک»؛ ممتنع عن الادراک بما؛ چیزی را که درک میکنیم به وسیلهی چیزی درک میکنیم. میگوییم: «أدرکت تصویر زید بعینی»؛ ادرکت به؛ این باء، بای استعانت است. بای استعانت، خیلی روشن است. ایشان هم همینطور معنا کردهاند؛ آن را متعلق به ادراک گرفتهاند.
اما آیا نمیتواند متعلق به «امتناع» باشد؟ ممتنع عن الادراک بما … ؛ یعنی ممتنع بما ابتدع عن الادراک. باء، متعلق به ممتنع باشد. دو احتمال میشود. مرحوم مجلسی برعکس رفتار کردهاند. اول باء را به «ممتنع» متعلق گرفتهاند و بعد فرمودهاند: «یحتمل» که باء متعلق به ادراک هم باشد. آقای آسید هاشم ظاهراً احتمالی که مرحوم مجلسی فرمودهاند را مطرح نکردهاند.
«من» هم حرف است و متعلق میخواهد. «ممتنع عن الادراک بما ابتدع من تصریف الذوات». «ابتدع من». آن «من» برای بیان جنس است. برای بیان جنس «ما» است. از حیث معنا خیلی مانند «باء» نیست که بگوییم نقش محوری را دارد در اینکه کلام وجوه زیادی پیدا کند. البته خود کلمهی «تصریف»، «ذوات» بعداً نقش ایفاء میکند.
حالا این دو احتمال را ترجمه کنیم. اول باء را متعلق به «ممتنع» میگیریم. مرحوم مجلسی توضیح آن را به این صورت میفرمایند:
«وممتنع عن الادراك بما ابتدع من تصريف الذوات أي أظهر بما أبدع من الذوات المتغيرة المنتقلة من حال إلى حال أنّه يمتنع إدراكه إما لوجوب وجود المانع من حصول حقيقته في الاذهان لما مرّ ، أو لانّ حصوله فيها يستلزم كونه كسائر الذوات الممكنة محلا للصفات المتغيرة فيحتاج إلى صانع ، أو لانّ العقل يحكم بمباينة الصانع للمصنوع في الصفات فلايدرك كما تدرك تلك الذوات ، ويحتمل أن يكون الظرف متعلقا بالادراك أي يمتنع عن أن يدرك بخلقه أي بمشابهتها ، أو بالصور العلمية التي هي مخلوقة له»[1].
«وممتنع عن الادراك بما ابتدع من تصريف الذوات أي أظهر»؛ یعنی خدای متعال برای همه عیان و آشکار کرده است، «بما أبدع من الذوات المتغيرة المنتقلة من حال إلى حال»؛ به اینکه این همه اشیای متغیر و متصرف را از حالی به حالی ابداع کرده است؛ از این خلق متغیر چه کار کرده است؟ برای عقول و اذهان به واسطهی این خلق متغیر اظهار کرده است، «أنّه يمتنع إدراكه»؛ اینکه ادراک او ممتنع است. پس «ممتنع بما ابتدع من تصریف الذوات عن الادراک»؛ از اینکه درکش کنیم. حالا ملازمه به چه صورت است، به آن میرسیم. قبل از اینکه ملازمه را مطرح کنیم، این «باء» در اینجا چه بائی است؟
شاگرد: استعانت است.
استاد: باء سببیت است یا استعانت؟
شاگرد ٢: سببیت.
استاد: دلیل شما بر سببیت چیست؟؛ چون اذهان شما روی این دو احتمال فکر میکند و نکتهی خوبی دارند، چرا شما میفرمایید سببیت است؟
شاگرد ٢: استعانت بر سر آلت فعل میآید. درحالیکه در اینجا آلت فعل در کار نیست. بلکه به سبب این فعل است.
استاد: یعنی فعل او تسبیب است برای اظهار. خُب، شما که استعانت را میفرمایید، دلیلتان چیست؟
شاگرد: خود آن فعل است که باعث آن امتناع شده است.
[1]. بحار الأنوار (چاپ: مؤسسةالوفاء)ج ۴، ص ۲۲۵.
بدون نظر