نقش اصول القرائة و حرکات در معنا
شاگرد: شما فرمودید: ثنائی معنا نکنند؟
استاد: آنچه که عرض من است، این است که برگردیم تمام حروف را ببینیم. لذا عرض کردم در آینده، هوش مصنوعی در فقه اللّغة، میتواند خیلی کارساز باشد. چون ما باید اینها را جمع کنیم و زحمت بکشیم، اما هوش مصنوعی با سرعت اینها را تنظیم میکند. ما میخواهیم، بگوییم هر کدام از حروف، خودشان یک جور معنای طبعی دارند. ترتیبشان باز یک معنا دارد، ابواب ثلاثی مزید هم معنا دارند، حرکات معنا دارند. همهی اینها را آن وقت در یک نظام کل، با هم جمع میکنیم. بنابراین نگوییم: «مزّ» و «مرّ» تمام! بلکه میگوییم: «م ز ج» و «م ر ج». همان کاری که نظیرش را ابنجنی در خصائص کرده است. باید همهی اینها را در نظر بگیریم. بازگشت ما به بسائط است. بسائطی که نه فقط حروف، بسائطش باشند. ترتیب هم از بسائطش است. یعنی فاء الفعل بودن، عین الفعل بودن و لام الفعل بودن هم دارد نقش ایفاء میکند. خود موضع قرار گرفتن حرف، آن معنای حرفی را رنگآمیزی میکند. نباید از آن غض نظر شود. حرکت حرف - نه فقط موضع آن - مفتوح بودن آن، اماله شدن آن و … نیز دخالت دارد. در بحث قرائت هم صحبت شد؛ امالههایی که میشود خودش از انواع حروف مصوت است. ولو فعلاً در زبان عربی، بهعنوان « phonem» نیست. یعنی وقتی یک چیزی را اماله میکنید، معنا تغییر نمیکند. مثلاً کلمهی «مالک» را اگر با اماله اداء کنید یا بدون اماله، فونم جدید ندارید. ولو دو نحو اداء دارید؛ دو تا فون دارید؛ یک فون با مصوت اماله و یک فون با مصوت فتحهی کشیده.
علی أیّ حال، وقتی اماله میشود، فونم نداریم، یعنی معنا تغییر نمیکند. اما در زبانهایی هست که همین اماله، خودش فونم است. یعنی وقتی شما «مالک» را بدون اماله بگویید با وقتی که «مالک» را اماله کنید، اصلاً دو معنا میدهد. اینجا است که واج مطرح میشود. واج، معنا را تغییر میدهد. ما در عربی فعلی خودمان، فعلاً انواع اداءها و اصول القرائة، هیچکدام نقش واج ندارند. یعنی صرفاً نحوهی اداء هستند، اما عند اللّه تعالی و در مطالبی که در طبایع الفاظ است، لایتناهی است.
بدون نظر