جستجوی پیشرفته
نتایج جستجو
نتایج یافت شده 2505
عینیت یک طرفهی صفات با ذات، نه ذات با صفات، در کلام علامهی طباطبایی
شاگرد ٢: در اینجا مرجع ذات میشود و در آنجا مرجع معلوم میشود؟ استاد: «غیره» اگر ذات شود، به همین معنا است. یعنی ذات او با صفت او دوئیت ندارد. اما اینکه این عینیت را چطور تحریر کنیم، بحثهای مفصلی هست. شاید در پنجاه-شصت جلسه، راجع به همین صحبت شد. فرمایش ع...
نفی ذات از صفات در تعبیر «کَمَالُ الإِخلَاصِ لَهُ نفَی ُ الصّفَاتِ عَنهُ»
علی أیّ حال، این از بحثهایی بود که مفصل از آن صحبت شد. به گمانم در یک کلمه، آنچه که حرف نهایی هست، همان جملهای است که خود حضرت علیه السلام در نهایت کار فرمودند. اول نهجالبلاغه در خطبهی شریف فرمودند: «أَوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعرِفَتِهِ ا...
موافقت احتمال علم فعلی با سیاق عبارت؛ «فارق الاشیاء»
شاگرد: شما «علمٌ غیرُه» خواندید؟ استاد: بله؛ ما بهصورت توصیفی خواندیم. مرحوم علامه در مرآة العقول دو احتمال دادند. یکی «علمٌ غیره» و یکی «علمُ غیرِه». احتمال دیگری هم در ذهن شما هست؟ شاگرد: میخواستم ببینم شما کدام یک از اینها را پذیرفتید. استاد: در ای...
فقه الحدیث فقرهی «إن قيل كان فعلى تأويل أزلية الوجود وإن قيل لم يزل فعلى تأويل نفي العدم»
حضرت علیه السلام فرمودند: «إن قيل كان فعلى تأويل أزلية الوجود»، اگر برای خداوند متعال «کان» به کار میبریم و امرهای ثبوتی میگوییم، این تاویل است. یعنی تفسیر دارد. ظاهرش نمیتواند بهمعنای وضعی لغوی عرفی در مورد خداوند متعال به کار برود. «فعلی تاویل ازلیة ال...
مقاییس اللغه: «ازلی» منسوب «لم یزل»
فعلاً لغت را عرض میکنم. «ازل» یعنی چه؟ در این بحثی که ما داریم حضرت علیه السلام میفرمایند: «إن قيل كان فعلى تأويل أزلية الوجود»، «ازلیة الوجود» به چه معنا است؟ یعنی فعلاً صورت ظاهرش این است که هر چه در طرف ماضی جلو بروید، به ابتدا نمیرسید. «و الابتداء ازل...
صحاح: «ازلی» منسوب «لم یزل» و «اثربی» منسوب «یثرب»
جوهری با ابنفارس معاصر بوده است. درگذشت جوهری را سیصد و نود و خردهای نوشتهاند، سیصد و هشتاد را هم گفتهاند. وفات ابنفارس هم سیصد و نود و شش است. حدود ده-دوازده سال بعد از شیخ صدوق وفات کرده است. شاید معمّر بوده است. مرحوم صدوق هم هشتاد ساله بودهاند. تول...
نفی ثبوت صفتی، نفی حرکت و نفی زمان از خداوند متعال در فقرهی « إن قيل كان فعلى تأويل أزلية الوجودوإن قيل : لم يزل فعلى تأويل نفي العدم»
حضرت علیه السلام نمیخواهند مقابله را بگویند. میخواهند دو جملهی مترتب بر هم را بگویند. چون اصل «ازل»، «لم یزل» است. اول که گفتند «کان» بهمعنای «ازلیة الوجود» است، در ادامه بدل و اصل آن را گذاشتند: «و اذا قیل لم یزل»؛ یعنی «اذا قیل انه ازلیٌ فعلی تاویل نفی...
جمعبندی نسبت به معنای «لم یزل»
در این چند لحظه این مطلب را عرض کنم. روی این توضیح، اصل کلمهی «ازل»، «لم یزل» شد. حضرت علیه السلام هم اول فرمودند: «ازلیة الوجود»، که اصل معادل «ازل» را در جمله بعدی قرار دادند؛ «فان قیل لم یزل». «لم یزل» به چه معنا است؟ «زوال» لغت قرآنی است. در کتبی مثل مف...
تاریخ اِعرابگذاری کتب و مصاحف
شاگرد: اِعرابهایی که در کتابها هست، چقدر قابل اعتناء است؟ استاد: سبک طلبگی بنده این است: اول تیک اعراب نرمافزار را بر میدارم تا بتوانم بخوانم. یعنی عبارتی که اعرابگذاری شده است، ذهن بنده را از فضای دنج طلبگی در میبرد. لذا تیک اعراب را کلاً بر میدارم....
بای ملابست در «لا يكون العلم إلا بها»
در حال مباحثهی صفحهی هفتاد و سوم بودیم. حضرت فرمودند: «وعلمها لا بأداة ـ لا يكون العلم إلا بها ـ و ليس بينه وبين معلومه علم غيره»[1]. مرحوم آقای آسیدهاشم که بر این کتاب تعلیقه زدهاند، در تعلیقه فرمودهاند: «هذه الجملة صفة لأداة والضمير المجرور بالباء يرجع...
بای ملابست در آیهی «عَينا يَشرَبُ بِهَا يُفَجِّرُونَهَا تَفجِيرا»، در کلام مرحوم آشیخ غلامرضا فقیه یزدی
خداوند همهی علماء و اساتید را رحمت کند! مرحوم حاج آقای علاقهبند عالم بزرگی بودند. کلمات بزرگی هم از علمای بزرگ داشتند. هم خودشان بزرگ بودند و هم کلماتی از علمای بزرگ داشتند. رحمت اللّه علیه!. میفرمودند: مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یزدی - که ایشان ...
علم ذاتی در تعبیر «و ليس بينه و بين معلومه علم غيره»
بای ملابست را عرض کردم. «و ليس بينه وبين معلومه علم غيره»؛ گمانم خیلی روشن است؛ «لیس بین اللّه سبحانه تعالی و بین معلومه»؛ ضمیر «معلومه» به اللّه میخورد. «علم غیره»؛ این «غیره» یعنی چه؟ یعنی «غیر اللّه». شاگرد: غیر معلوم. استاد: اینجا ضمیری است که هر دوی...
علم فعلی در تعبیر «و ليس بينه وبين معلومه علم غيره»
اما اگر «غیره» به «معلوم» برگردد، در این صورت «لیس بینه و بین معلومه علمٌ غیر معلومه»، یعنی خود همین معلوم عین علم است؛ علم فعلی. که روی مبنای اشراق میشود. هفتهی قبل عرض کردم که آن استاد در درس اسفار میفرمودند: خواجه التزام داده است که در شرح اشارات از مب...
عنصر کلامی ضمیر در تعبیر «ليس بينه وبين معلومه علم غيره»
استاد: این خوب است، ولی منافاتی ندارد که یک جمله طوری تلطیف شود که درعینحالی که آن مشابهت با مخلوقات را دفع میکند اما یک مطلب مهم معارفی را هم بگوید. اگر «غیره» به «غیر اللّه» برگردد، این عبارت نفی زیادی صفات بر ذات را میگوید. «لیس بینه و بین معلومه علم غ...
عنصر کلامی ضمیر در آیهی «وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ»
حالا کدام یک از آنها است؟ هر دو میتواند باشد. کسانی که مباحثهی ما بودهاند، میدانند! یادم میآید در مباحثهی تفسیر مجمع البیان این نکته را عرض کردم. در ذهن قاصر بنده هم خیلی پر فایده است. عناصر زبانیای که برای متکلم قدرتمند، توسعه و بسط قدرت ایجاد میکن...
نقش محوری ثابتهای منطقی در صوریسازی منطق
اینجا هم همینطور است. حضرت علیه السلام ضمیری که در «غیره» را آوردهاند، به این صورت شده است. ضمیر از ثابتهای منطقی است که اگر بشر نبود، آن هم نبود. اصلاً نوعاً منطق برای فضای ذهن است؛ «subjective» خودش را حفظ میکند. البته بعضی از ثابتهای منطقی در ارتباط...
احاطهی امام علیه السلام به عوالم عاملی در القای چند وجهی کلام
بنابراین از یک ضمیر، در عبارت این قدر کار میآید. برای مثل امیرالمؤمنین علیهالسلام که میخواهند جمله بگویند، هیچ مشکلی ندارند که از این ضمیر «ه» برای دو کار استفاده کنند. «غیره» یعنی «غیر ذاته». «معلوم غیره» یعنی «غیر معلومه». مشکلی ندارند. اشراف کامل دارند...
الف) انا ذو العینین
شاید چندبار دیگر عرض کرده باشم که حضرت موسی علیه السلام چشم چپ، حضرت عیسی علیه السلام چشم راست و منسوب به حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله است که فرمودند: «أنا ذو العینین»[1]؛ هر دو چشم من با هم میبیند. خُب، حضرت موسی علیه السلام تورات آورده است، اصلاً...
ب) تطبیق «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ» بر لقاء امام علیه السلام
یا برخی از تعابیر که برای من طلبه خیلی دلنشین است! نمیدانم شما تأیید میکنید یا خیر. در بحارالانوار دارد. الآن در کتبی مثل حلیة المتقین را نگاه کنید راجع به آداب ناخن گرفتن، روز آن، خصوصیاتش، از کدام انگشت شروع کند، روایات دارد. همه هم میخوانیم و میبینیم...
ج) «قلموا أظفاركم من كسب الحرام»
حالا اینی که در بحارالانوار دارد، خیلی دلنشین است. میگوید حضرت عیسی علیه السلام به حواریون خودشان دستور میدادند: «يا عيسى قل لهم: قلموا أظفاركم من كسب الحرام»[1]، چون وقتی ناخن بلند میشود، أخاذ میشود. ببینید حضرت علیه السلام دارند تصریح میکنند من که می...