پایهمحوری در روح البدن
اما یک هوش دیگری هم هست که پایهمحور است. همان سه روح است، که در روایات سه تعبیر دارد؛ «روح البدن، روح الحیات، روح المدرج»[1]. همینی است که ما الآن میخواهیم بگوییم؛ «حساسٌ متحرک بالارادة»؛ کار انجام میدهد، میرود میآید و کارهایش را منظم انجام میدهد؛ مشکلی ندارد. حضرت فرمودند اینها این روح را دارند: روح البدن، یا روح الحیات، یا روح المدرج. البته دو مورد دیگر هم بود؛ روح القوة و روح الشهوة. البته منظور من بیشتر روح البدن است، روح الحیات، روح المدرج، سه عنوان برای یک روح است که در روایات به تعبیرات سه گانه یا بیشتر آمده است.
الآن این چه هوشی است که حضرت میگویند روح الایمان که نیست، روح القدس هم که نیست، همه کافرین و مؤمنین دارند، «به یدب و یدرج»؛ میرود و بر میگردد و کارهای رفتاری و حرکات منظم بیرونی خودش را انجام میدهد. شاید در برخی از روایات بود که اینها از آنهایی است که متلاشی میشود؛ تا این اندازه! یعنی لسان روایات، این قدر هوش روح البدن به این معنا را پایهمحور میکند. نه اینکه از عالم قدس بیاید. بخشی از آن هست که از عالم قدس میآید. جلوترها عرض کردم که ذهن طلبگی من از مثل ابنسینا تعجب میکرد. ولی خُب علی ای حال آن جای خودش باشد.
پس این بخش اول؛ روایاتی که دلالت میکند بر اینکه ما یک هوش اشراقمحور داریم که از بیرون به انسان وارد میشود و الهام میشود. اما یک هوشی هم هست که پایهمحور است؛ هوش پایهمحور بحث الآن ما است که ما میخواهیم آن را خوب توضیح بدهیم که باز شود که آیا ما این هوش را داریم یا نداریم؟ اگر داریم بُرد آن چقدر است و چه احکام فقهی بر آن بار میشود؟
[1] بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص: ۴۴۶؛ «روح القوة، و روح الشهوة، و روح المدرج».
بدون نظر