تجرد روح حیوانی
شاگرد: ظاهراً بر هوش پایهمحور، روح البدن را تطبیق کردید.
استاد: بخشی از آن را [تطبیق کردیم]. چون میخواستم متحرک بالاراده را بگویم و بحث ما قصد بود، آن را گفتم.
شاگرد: درست است که روح البدن مثل آنها منفصل نیست، اما مطلقاً منفصل نیست و هیچ اشراقی در آن نیست؟
استاد: آن بحث جدا است. فعلاً آنچه که گمان خود من است و از ابتدا هم که روی اینها فکر میکردم، تردیدی نداشتم…؛ مثلاً شیخ الرئیس میگفت روح انسانی مجرد است، از باب درک معقولات. ارواح حیوانات، صور منطبعه در ماده هستند. این جور یادم است. مشاء در روح های حیوانی قائل به تجرد نبودند. میگفتند صور منطبعه در ماده است. و لذا حیوان همین ظهور و بروزی است که در همین عالم دارد؛ حساس متحرک بالارادة شده و آنچه که او را حیوان کرده، صورت نوعیه او است که بر جسم سوار شده است که شده جسم نامٍ؛ نفس نباتی، بعد، جسم نامی حساس متحرک بالارادة. صور منطبعه در ماده است؛ با پاشیدن بسترش، این صورت هم از بین میرود. صورت منطبعه به این معنا است. از همان وقت عرض میکردم که به گمانم به این صورت نیست. یعنی همین حیواناتی که خدای متعال آفریده، بهره واضحی از تجرد دارند. این اندازهای است که من میفهمم. ولی منافاتی ندارد آن پایهای که الآن سبب میشود آن چیزی که خدا برای آنها قرار داده در یک حد هوش و آگاهی در این پایه ظهور کند، ما بهدنبال این بخش دومش هستیم. میخواهد داشته باشند یا نداشته باشند؛ حرف شیخ باشد یا دیگری، هر چه باشد، آن چه که ما با آن کار داریم پایهای است که خدای متعال قرار داده –مؤمن و کافر، حیوان، حساس متحرک بالاراده در آن ظهور میکند- این پایه به چه صورت است که این در آن ظهور میکند؟ خدای متعال چه کار کرده که این در آن ظهور کرده؟ مثلاً میگوییم خدای متعال آیینه را طوری قرار داده که ما جلو آن برویم و پیدا باشیم، خیلی خُوب، خدا قرار داده است. اما یک وقتی بهدنبال این میرویم و میگوییم خدای متعال چه کار کرده که وقتی ما جلوی آیینه میرویم، در آن پیدا هستیم؟ یک دفعه سراغ قواعد نور و انعکاس و… میرویم و میگوییم خدای متعال نور، تابش آن، رفت و انکسار و انعکاس آن را به این صورت منظم کرده است. در اینجا هم همینطور است. میخواهیم ببینیم خدای متعال چه کار کرده که الآن این بنیه حیوانی یا حتی کافری که روح الایمان ندارد، اما این حساسیت متحرک بالاراده را دارد؟
بدون نظر