عدم امکان توجیه حرکت و زمان، بدون پذیرش جزء لایتجزی و تموج پایه
عرض من در آنجا این بود: وقتی فضای هندسه باشد و پیوستاری که در هندسه داریم –کم متصل قار- حرف حکیم سبزواری درست است و بدیهی است. اما به محض اینکه سر و کار ما با زمان بیاید و شبهات زمان مطرح شود، مطلب سنگین است و به این سادگی حل نخواهد شد. آن طوری که ما صحبتش کردیم و حل کردیم، همین بود. یعنی در زمان، تا شما یک جزء لایتجزای به این صورت در نظر نگیرید، -که منافاتی با استحاله تا غیر النهایه و استحاله جزء لایتجزی ندارد؛ این دو، قابل جمع با هم هستند- زمان نخواهید داشت. و لذا وقتی هم مبنا این شد، ما زمانهای مختلف داریم. یعنی وقتی تموج پایه در پیدایش حرکت و زمان نیاز است…؛ ما حرکت نداریم، بلکه تموج پایه است که حرکت را پدید میآورد. ولذا مدام از مرحوم آقای راشد یاد میکردم - آشیخ حسنعلی؛ رحمت الله علیه - که ایشان در آن کتاب کوچکشان بعد از اینکه میگویند که اصل عالم فلان است و فلان است و نظرات مختلف را میآورند، بعد میگویند یک نظر هم این است که اصل عالم، حرکت است. منظورش این است. خُب اگر اصل عالم حرکت است، حرکت انواعی دارد. هر حرکتی برای خودش زمان خاص خودش را دارد. وقتی به تموج پایه آن حرکت و آن زمان برسید و آن را بشکنید، دیگر نه آن حرکت را دارید و نه آن زمان را دارید. ولو میتوانید آن را بشکنید و شکستن آن محال نیست، ولی دیگر آن حرکت و زمان را ندارید. به این میگوییم جزء لایتجزای لابدّ منه در حرکت و زمان. اگر ما این جزء لایتجزی را نداشته باشیم، حرکت نداریم. حالا شما بیایید با حرکت توسطیه و قطعیه و با این بیانات بخواهید حرکت را متصل - به آن معنای اتصال هندسی - فرض بگیرید، بعد بخواهید با اینها صورت مسأله را پاک کنید، نمیشود. ما به اندازهای که در وسع طلبگی ما بود، مفصل آن را بحث کردهایم. هر کدام هم خواستید مراجعه کنید و ببینید درست است یا نه.
پایههایی که خداوند متعال فراهم میکند، برای ظهور آن حقائق لایتناهی خیلی مهم است. آن حقائق، افرادی دارد؛ طبیعی الماء یک فرد فیزیکی دارد و یک فردی در عالم برزخ و ... دارد. وقتی به فرد نیاز داریم و وقتی سر و کار ما با فرد الطبیعی است، آنجا به پایه نیاز داریم. خدای متعال یک پایه فراهم میکند و یک طبیعی که وراء افراد خودش است، در اینجا در ضمن فرد ظهور میکند. این اصل عرض من بود.
بدون نظر