پرهیز از فلسفهگرائی در نقد هوش مصنوعی؛ نقد فلسفهگرائی سرل و درایفوس
عرض کردم وقتی به آنتن میرسد، میفهمد که بیرون از رادیو است. این هوش مصنوعی، دو مخالف داشته است. مخالف، یعنی کسانی که بهشدت درگیر بحث شدهاند. جلوتر هم عرض کردم. البته از مثل من طلبه توقع نیست. جلسه قبل گفتم از من توقع است که فقه و اصول بلد باشم، که نیستم. آنچه که باید بلد باشم را بلد نیستم؛ چه برسد به اینهایی که مطالعه آزاد است. اندازهای که من مطالعه کردم راه میاندازم تا شما که در سن جوانی هستید، راه بیفتید. یکی از مخالفین، با دیدگاه قارهای بود و دیگری با دیدگاه فلسفه تحلیلی بود. اتاق چینی برای سرل بود که ریخت کارش فلسفه تحلیلی بود. اشکالاتی که از درایفوس بود، با سبک تفکر فلسفه قارهای بود که حتی سبک فلسفه تحلیلی را مسخره میکرد. آنها یکدیگر را مسخره میکنند.
آنچه که میخواهم عرض کنم و روی آن تأکید دارم، این است: اگر بخواهیم هم سبک حوزوی کار خودمان را داشته باشیم و هم سبکی که بخواهد نتیجه بدهد را داشته باشیم، بهتر این است که از طریق بحثهای فلسفی وارد نشویم. این عرض من است. نمیگویم بحث فلسفی نکنیم و سؤالش را مطرح نکنیم. دچار شدن به بحثهای فلسفی لامحاله پیش میآید و باید بفهمیم. وقتی هم فضا، فضای فلسفه شد، همان عبارت معروفی میآید که اساتید میفرمودند که فلسفه را فقط با فلسفه میتوانید نقد و بررسی کنید؛ فلسفه را نمیتوانید با چیزهای دیگر نقد کنید؛ روش خودش را دارد. «فلسفه را تنها میتوان با فلسفه رد کرد»؛ جمله معروفی است؛ در این حرفی نیست. اما پیشنهادی که من طلبه دارم این است - روی حساب چند تجربه موفقی که برای من پیش آمده عرض میکنم - به جای اینکه بحث ما دچار بحث فلسفی شود، بگردیم تا بحثهایی را پیدا کنیم که اصلاً خودش فی حد نفسه رنگ فلسفی ندارد. اگر دچار بحث فلسفی شدیم، مانعی ندارد، اما مرز بحث فلسفی برای ما روشن باشد. اینطور نباشد که گرفتار بحث فلسفی شویم و حال اینکه ندانیم داریم تفلسف میکنیم و خودمان خبر نداشته باشیم که الآن داریم تفلسف میکنیم؛ این جور نباشد. عینک ذرهبینی دقیقی بگذاریم تا بحثهایی را پیدا کنیم که اصلاً رنگ فلسفی نداشته باشد. یعنی تمام هزار هزار دیدگاه فلسفی در این بحث شریک باشند؛ لایختلف فیه اثنان. اگر اینها را پیدا کنیم هم برای فهم خودمان و هم برای پیشرفت بحث بهنحویکه خروجیهای آن خیلی قوی و خوب است، فایده دارد.
بدون نظر