پاسخ مفتاح الکرامه به فخر رازی
دوباره آسید جواد میگوید: اگر هر قاریای واقعاً منع میکرد کار مشکل است. او میگوید قرآن آنی است که من میگویم آن چه که او میگوید قرآن نیست. میگوید: «إن صح ما نقله الرازی من منع بعضهم الناس عن قراءة غیره اشتد الخطب و امتنع الجواب[1]»؛ مطلب زمینگیر است. اما پایین صفحه میگویند: «نعم یتجه المنع إن کان المرجح لإحداهما یمنع من الأخری و لم یسمع ذلک إلا من الرازی[2]»؛ یعنی شما که اهل فن نیستید و فقط یک چیزی از دورشنیدهاید –مثلاً یک روایتی که نافع فلان چیز را گفته- میآیید و میگویید او می گفته قرآن آن چیزی است که من میگویم. اصلاً فضا دست او نیست. لذا این را میگوید. بعد فرمودند: «و ظاهرهم الاتفاق علی خلافه». خیلی مهم است! در فضا میپیچد که فخر رازی تواتر را انکار کرده و اشکال کرده. بعد وقتی به اینجا میآیید میگویند یک شخص ناواردی که در طبقات القراء نیست یک اشکال پیزوری کرده؛ آن هایی که میدانند همه به این اشکال میخندند. اما بعد اینطور میشود که فخر رازی اشکال کرده است. ببینید فضا به کجا میرسد! آسید جواد یک کلمه میگویند: «ظاهرم الاتفاق علی الخلاف»؛ اتفاق آن هایی که وارد هستند این است که کدام یک از اینها دیگری را از قرائت خودش منع میکردند؟! سبکی میگوید «کان النافع یقرء الناس بجمیع القرائات، قلت له أتقرء بجمیع القرائات؟! قال أ أحرم نفسی من ثواب القرآن؟! اذا سألنی عن اختیاری أقرأته»؛ اگر گفتند که مختار تو چیست، میگویم که مختار من این است. اما فخر رازی میگوید «یمنعه». خب کجا است که منع میکردند؟ سند بیاور! تنها میگوید «یمنعه».
[1]همان ٣٩٣
[2]همان ٣٩۴
بدون نظر