موضع گیری فقهاء بعد از وحید بهبانی در مورد تعدد قرائات
بعد از ایشان (مرحوم آسید جواد عاملی) کسی با ایشان همراهی نکرده است. تنها کسی که سراغ دارم، آسید محمد باقر خوانساری صاحب روضات الجنات است. ایشان در ذیل شرح حال حمزة الزیات که از قراء سبعه و شیعه است و مقری آن را امام صادق علیهالسلام ذکر کردهاند، میفرمایند این قراء سبعه –بعداً از عشره بحث میکنند- مما اجمع علیه قاطبة اهل الاسلام که کل این هفت قرائت را جبرئیل آورده است[1]. در روضات در شرح حال حمزه این را میگویند. من هم نوعاً اینها را در فدکیه آوردهام. ببینید صاحب روضات هم از آن متتبع ها است. یعنی نوشتن روضات شوخی نیست. آدم که نگاه می کند، میبیند که ایشان خیلی دست به کار بوده. خبیر در کار است. ایشان میگوید قاطبة اهل الاسلام. این خوب است.
برای مرحوم آسید جواد به این صورت شده که فعلاً در برخی از جاهای مطلب امتنع الجواب و امثال آن هست. جو هم سنگین بوده است. بعد از آسید جواد بزرگانی از فقها آمدند –تا آن جایی که من میدانم- که دوباره مطابق سبک مرحوم وحید و خلاف سبک آسید جواد را پیش گرفتند. من بعداً فرمایش ایشان را توضیح میدهم. ایشان میگویند این قراء ولو هفت نفر هستند اما اینطور نیست که عاصم یک قرائت دارد، برای خودش باشد، بلکه «اخذ مختاره عن المتواتر». یعنی مختار او متواتر بود. آسید جواد این احتمال را میدهند و درست هم هست. توضیح آن را بعداً عرض میکنم.
مرحوم صاحب جواهر به جواب ایشان اشاره میکنند و بعد میگویند «تهجس بلا دریه[2]». خیلی عجیب! به مثل آسید جوادی میگویند «تهجس بلادریه» و بعد حرف فخر رازی را به رخ ایشان میکشند! اسم فخر رازی را نمی برند اما مطلب را میگویند. میگویند این از واضحات است که وقتی قرائت عاصم میگوییم، قبل از او نبوده و برای او است. این از واضحات است؟! پس چرا میگوییم قرائت عاصم؟! یعنی در رد آسید جواب یک چیزهایی را میآورند که با این پنج-شش سالی که ما مباحثه کردیم واضح است که مطلب به آن صورت نیست.
مرحوم شیخ انصاری وقتی به اینجا میرسند این مطالب خوب را بیان میکنند اما بعد در تواتر قرائات سبع خدشه میکنند. اگر فرصت شد عباراتشان را میخوانیم. وقتی من به فرمایشات مرحوم شیخ رسیدم به یاد جاهایی افتادم. نظیرش هم هست. وقتی آدم میخواهد در بحث علمی یک چیز جا افتادهای را خراب کند، میبینید که در این خراب کردن یک مسامحاتی پیش میآید. حالا مسامحات در کتب علمی فراوان است. اصلاً طلبهها در محضر اساتید و بزرگان و کسانی که قلمشان سراپا وزن علمی بوده، اصلاً نباید حرفش را بزنیم. سهو القلم و سهو مختصر پیش میآید و هیچ حرف و مشکلی هم نداریم. اما یک وقتی است که یک سهوی میشود در مقام کوبیدن یک حرف دیگری. در اینجا دیگر نمیتوان گفت که این سهو مغتفر است. بابا شما دارید دیگری را رد میکنید. وقتی میخواهید حرف او را رد کنید نمی شود یک سهوی بکنید و با سهو خودتان هم بهخوبی به آن سر و سامان بدهید و او را رد کنید! یک موردش در فصل الخطاب بود.
[1]روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ج3 ص 254؛ أقول مرادهم بالقرّاء السّبعة فى كلّ موضع يذكرونه هو أئمّة القراءات السّبع المشهورة الّذى ينتهى إلى مذاهبهم المتفرّدة فى تنظيم كلام اللّه و تنقيط المصاحف، و تجويد القراءة من جهة الإعراب و مباني البناء و ملاحظة المدود و الإدغامات و الوقف و الوصل و أمثال ذلك من امر القرائة المعتبرة المتّفق على إجزائها و كفايتها بل نزول روح الأمين بجملتها و تواترها بوجوهها السّبعة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عند قاطبة أهل الاسلام كما صرّح بذلك جماعة من الفقهاء الأعلام، معتضدا بغير واحد من النبوى الوارد فى هذا المعنى.
[2]جواهر الكلام ج ۹ ص ۲۹۶
بدون نظر