رفتن به محتوای اصلی

د) معجم اشتقاقی: «سلم» به معنای انسحاب مستمر و ملائم

آقای حسن جبل طبق رسم خوبی که دارد؛ یکی از جاهای خیلی خوب کتاب او، همین ماده­ی «سلم» است. ایشان ماده­ی «صلو، صلات» را به‌معنای «تلیین و عرض»[1] گرفت. در این­جا ایشان، از «سلّ»[2] شروع می‌کند و بعد با «سلو»، «سلم»، «سلک» می­سنجد و همه را توضیح می‌دهد. اصل «سلّ» را ریشه­ی این ماده می‌گیرد و می‌گوید: «س» دلالت بر انسحاب دارد؛ یک چیزی با حالت خیلی ظریف و لطیف در تار و پود شیء دیگر، نفوذ کند. «ل» هم دلالت بر دوام و استمرارش دارد. پس «سلّ» یعنی نفوذ با لطافت و متانت و با استمرار. بعد همه لغات را می‌گوید. وقتی به «سلم» می‌رسد، می‌گوید: «م» آن، دلالت بر التئام دارد. التئام یعنی با هم سازگار بودن و سرِ دعوا نداشتن.

پس روی معنای ایشان، «سلم» به این معنا می‌شود که یک چیزی در چیز دیگری سریان داشته باشد، بدون این‌که حالت اصطکاک و درگیری و شقاق در آن باشد، با سر و پا التیام و ملائمت صورت بگیرد. ایشان از صوتش این معنا را برداشت می‌کنند. «س ل م» صوتیاً. می‌بینید در خصوص این لغت کتاب ایشان شاید سرآمد همه­ی کتاب‌ها باشد. از ریختِ کاری که ایشان به لغت داده است؛ رابطه­ی میان صوت، لغت و معنا [نکات خوبی به دست می­­آید]. از نقاط قوت کتاب حسن جبل این است که وقتی وارد ماده­ی «سلم» می‌شود، اول نمی‌گوید صوتش این است و معنایش این است. این کار خوب او است. اول سراغ استعمالات می‌رود. یعنی با کلی­گویی و از دور یک چیز بگوید که روح معنا این است، رفتار نکرده است. البته مانعی هم ندارد و جلوتر هم عرض کردم. در تجربه­ی طلبگی، چندین سال از اشتغال عمر طلبگی، به همین گرایش و همین نگاه گذشت. خوب هم بود. آدم به یک لغت به‌عنوان یک واحد توجه کند. چه کار داریم عرب چه می‌گوید! ما به‌صورت تجریدی از موارد استعمال، لغت را به دست بیاوریم. ولی خُب، تجربتا می‌گویم؛ چندین سال بود. آدم لذت خاصی هم می‌برد. ولی برای آدم لمس می­کند که این راه درست نیست. این راه، راه ناقصی است. خوب است، اما ناقص است. لذا آقای حسن جبل این کار را نکرده است. با این‌که معنای واحد می‌آورد و زحمت می‌کشد، اما اول سراغ کاربردها می‌رود. از کاربردهای خود لغت، استفاده می‌کند.

لزوم در نظر گرفتن همه­ی قواعد لغت، برای فهم معنا

البته بعد از این‌که ذهنم سراغ کاربرد آمده بود، قواعدی بود که جلوترها در مباحثه­ی لغت عرض کردم. قواعد جورواجوری بود. یکی این بود که اول می‌توانیم به‌معنای تجریدی مطلق توجه کنیم که بر همه­ی مصادیق صدق کند. یکی هم می‌توانیم از محسوس­ترین معنا شروع کنیم. نه این‌که اول سراغ روح معنا برویم. از محسوس­ترین معنایی که یک بچه و بشر بدوی هم می‌توانست آن را به کار ببرد، شروع کنیم و به‌سوی تجرید برویم. نه این‌که ابتدا از مجرد شروع کنیم و بر مصادیق منطبقش کنیم. این‌ها، راه‌های مختلفی است. وقتی شما تحقیق لغوی می‌کنید، سزاوار این است که همه­ی این راه‌ها را مد نظر داشته باشید. همه­ی این قواعد را در نظر بگیرید و فکر کنید. هر جایی، یکی از این‌ها جذاب است و تحقیق را پیش می‌برد.

شاگرد: فرمودید «س» و «ل» با هم چه معنایی می‌دهد.

استاد: «س» به‌معنای نفوذ و انسحاب در یک شیء است. «ل» به‌معنای دوام و استمرار این نفوذ است. آقای حسن جبل، در «سلو» و «سلک» همه­ی این‌ها را گفته است، در «سلم» می‌گوید «م» هم دال بر التیام است. پس «سلم» انسحاب و نفوذ به رفق است. «ل» دوام و استمرار است. «م» التیام است.

شاگرد: از مجموع آن، التیام به دست آورده‌اند. در معنای «م» می‌گویند: «م امتساكٌ واستواء ظاهري»[3].

استاد: التیام لازمه­ی آن‌ها است. بسیار خُب.


[1]. حسن جبل، المعجم الاشتقاقي المؤصل، ج ۳، ص ۱۲۴۴.

[2]. همان، ج ٢، ص ١٠۶٢.

[3]. همان، ج ١، ص ۴١.