رفتن به محتوای اصلی

کما و رؤیا به‌عنوان مؤیدات شؤونات اشراقی

جلوتر هم عرض کردم؛ از کما برمی‌گردد و عجائبی می‌گوید. حالا بعضی از آن‌ها توجیه‌پذیر است. اما مواردی هم هست که وقتی از کما می‌آیند و خبر می‌دهد اصلاً توجیه‌پذیر نیست، مال پایه‌محور نیست و آن چیزی که او می‌گوید، یکی از افاعیل آن چیزی است که خداوند به این بشر داده که آن چیز، مستقل از این پایه است. این پایه، اینجور نیست که فقط در آن ظهور کند و خلاص، بلکه آن برای خودش یک استقلال و دم و دستگاهی دارد.

شاگرد1: با مثال می‌توانید بگویید که محال است روح، پایه‌محور باشد؟

استاد: رؤیای صادقه را عرض کردم؛ البته کسی که بنا را بر انکار می‌گذارد، که هیچ. اما کسی که واقعاً توصیف‌گرا باشد، نه انکارگرا یا حذف گرا، فرق می‌کند. در قرن بیستم عده‌ای مدافع این توصیف‌گرائی هستند و اصل روش، روش خوبی است. مثلاً او خواب دید که 7 سال ترسالی است و 7 سال خشک‌سالی؛ الآن 14 سال آینده را آن هم با خصوصیات غامض هفت سال پشت سر هم قحطی، کدام پایه است که بتواند ببیند؟! وقتی خواب رفت 14 سال را ببیند؟! به این، رؤیای صادقه می‌گویند. رؤیای صادقه یعنی روح، آن را در یک موطنی دیده که آن عالَم، محیط بر زمان و مکان باشد. در موطن احاطه بر زمان و مکان دیده، و لذا پیش‌بینی ذهنی نیست، بلکه دیدن آینده است؛ فقط تمثل پیدا کرده. وقتی تمثل پیدا می‌کند، تعبیر می‌خواهد. برخی از علمای بزرگ بوده‌اند که خود واقعه را می‌دیده‌اند؛ قطع نظر از دستگاه انبیاء و اوصیاء علیهم‌السلام؛ آن‌ها که جای خودش است. کسانی از علما بوده‌اند که خواب تعبیردار نمی‌دیدند تا نزد معبّر بروند و بگویند تعبیر کن. خودش را می‌دیدند و بعد هم اِخبار می‌کردند. اما آنهایی که نیاز به چیز دیگری دارند، نفسشان یک معنا را در یک صورت ممثل می‌کند؛ این بار تعبیر می‌خواهد. مثلاً سال را چطور می‌بیند؟ سال، گاو می‌شود. 7 گاو یعنی 7 سال. لاغر است، یعنی آب ندارد. چاق است، یعنی بارندگی فراوان است. به این، تمثل معانی در ذهن او می‌گوییم. خب حالا برای این نفس چه دم و دستگاهی صورت گرفته؟! واقعاً این خواب، عجائب است! معبّرهایی که درست تعبیر می‌کنند، افراد را بهت‌زده می‌کنند. یکی از معبّرها می‌گفت یکی از آقایان به من زنگ شد و خوابش را گفت، گفتم این جور است؟! گفت نه. می‌گفت قضیه را گفتم، گفت نه. گفتم خب من اینجور به ذهنم آمد. یک ساعت بعد زنگ زد و گفت تلفن روی بلندگو بود و نمی‌توانستم آن چیزی که تو تصریح کردی را تأیید کنم؟! راست گفتی همین‌طور است! می‌خواستم عرض کنم خواب را که می‌گوید اینجور است! عجائب امر است!