نفی رویکرد مونیسم فیزیکالیستی
شاگرد۲: آن نقشه کلانی که در ابتدای بحث در مثال رادیو میفرمودید که باید به آن نقطه برسیم که بفهمیم امواج رادیویی هستند که از بیرون میآیند و … .
استاد: این پایه، همین بدن فیزیکی ما است که ما میخواستیم هوش اشراقمحور را بگوییم و مطمئن شویم ولو این بدن ما کار میکند، اما اتصال و ارتباط آن و اساس کار آن، به بیرون است؛ بیرونی که فعلاً اینها میخواهند بگویند یکی است. دوآلیسم جوهری هم که ایشان گفت، رد اصلی فیزیکالیسم است. فیزیکالیسم، مونیسم است. به این معنا که ذهن و بدن و … همه، یک چیز هستند و تمام. آن هم فیزیکی است. حالا با توجیهات صفتی، حذفی و انواعی که در فیزیکالیسم صحبت میکند، توجیه کنیم. اما اگر شما بگویید غیر از بدن فیزیکی، بیرونی داریم که این بدن را مدیریت میکند. اینجا منظور من بود که رویکرد این علوم به جایی میرسد که بشر مطمئن میشود هر چه هست و نیست، مونیسم نیست که همین بدن باشد. مونیسم بهمعنای بدن. و الا یک مونیسم داریم که اساتید در درس اسفار زیاد میگویند. میگویند بدن ما مرتبه نازله نفس است. ببینید اساتید چقدر زیاد آن را میگویند. این یک جور مونیسم است. انسان چیست؟ مرتب سر درس میگفتند؛ میگفتند انسان یک موجودی گسترده شده از فرش تا عرش. این دقیقاً یک تعبیر مونیسم است. اما نه مونیسمی که این فیزیکالیستها میگویند. آنها میخواهند بگویند هر چه هست و نیست، همین بدن است و کارکردهای مادی آن.
ان شاء الله باز هم روی آن فکر کنید؛ هر چه له یا علیه آن پیدا کردید ارسال کنید.
شاگرد: جایی که در تقسیم شما محل بحث است، پایههای فیزیکی است.
استاد: بله، چون بحث ما روی ماشین است؛ پایههایی است که ما میخواهیم با کامپیوتر و ماشین فیزیکی، آن هوش را بیاوریم؛ چون بحث ما روی این است، و لذا میگویم آن پایههای غیرفیزیکی، قبول است، اما محل بحث ما نیست.
شاگرد۲: در همین فضا، بینهایت را میفرمایید؟
استاد: یعنی حتی در همین اتر فیزیکی، بینهایتِ عدد گویا - بینهایت فشرده - قابل تصور است.
بدون نظر