رفتن به محتوای اصلی

کلام صاحب معالم در منتقی الجمان

(11:53)ا

اما دو حرف دیگر داریم؛ یکی از شاگرد ایشان مرحوم صاحب معالم داریم. طبق مباحثه‌ای که کردیم ذهن من خیلی موافق با فرمایش صاحب معالم است. بعد هم صاحب ذخیره است. نمی‌دانم کتاب منتقى الجمان در کدام نرم‌افزارها هست. در کتاب رؤیت هلالی که زحمت کشیده‌اند و جمع‌آوری کرده‌اند، جلد پنجم، صفحه سه هزار و هفتصد و شانزده، این روایت مانحن فیه را مطرح کرده‌اند و فرموده‌اند: 

بيان: قال الشيخ حسن صاحب المعالم في ذيل الحديث: و يستفاد من هذا الحديث و خبر التطوّق اعتبار مقتضى العادة في الهلال حيث يتّفق على حكمها العقلاء و في معناه خبر آخر من الموثّق نورده أيضا. و للشيخ في تأويل خبر التطوّق و آخر [يعني خبر غيبوبة الهلال قبل الشفق أو بعده] يشبهه كلام لا يخلو من بعد.[1]

من از بیان ایشان این‌طور فهمیدم. مباحثه ما هم همین‌طور پیش رفت. تقریباً در ذهن اطمینان هست که شارع برای کلمه «الشهر»، «السنه»، «الهلال»، «دخل الشهر»، حقیقت شرعیه ندارد. اینها همه عرف است. وقتی در ادله شرعیه می‌گویند: «دخل الشهر»، «الهلال»، «راینا الهلال»، «الشهر»، منظور همان معنای عرفی است. وقتی حقیقت شرعیه ندارد، موضوع احکام شرعیه همان شهر عرفی است. احکامش را باید ببینیم. ادله شرعیه با ضوابط خودش به تدریج احکامی را برای موضوع تکوینی می‌آورد. دخول شهر تکوینی است، نه وضعی تشریعی. دخول شهر به علم الله تعالی است به تکوین. نه به وضع شارع به یک وضع شرعی. در کلمات متاخرین دیدید که خلاف این خیلی آمده است؛ شهر شرعی و اینها. این معنا به گمانم مقصود صاحب معالم است. فرموده‌اند این روایات می‌خواهد بگوید «مقتضی العاده فی الهلال»؛ وقتی مردم هلال را می‌بینند چون هلال حقیقت شرعی ندارد و شارع چیزی اضافه بر موضوع تکوینی نیاورده، بلکه فقط احکام را بار کرده، پس همان‌طوری است که عرف عقلاء دخول شهر را تشخیص می‌دهند. امارات عقلائیه است. خیال می‌کنیم خیلی حرف مناسبی است.«و في معناه خبر آخر من الموثّق نورده أيضا. و للشيخ في تأويل خبر التطوّق و آخر [يعني خبر غيبوبة الهلال قبل الشفق أو بعده] يشبهه كلام لا يخلو من بعد»؛ شیخ فرموده‌اند که این‌ها یعنی ابر باشد، فردا تطوق داشته باشد. یا فردا ببینند و بگویند «للیلتین». جالب است که مجلسی اول رضوان‌الله‌علیه، نه در روضه، در لوامع صاحبقرانی اصلاً با این قید حدیث را معنا کرده‌اند.


[1] رؤيت هلال، ج‌5، ص: ۳۷۱۶