ناسازگاری عبارات علماء معاصر مرحوم طبرسی با تقیه ای بودن اجماع شیعه
مقصود اصلی من ماند. من عرض کردم این تعلیل جناب شیخ میتواند قرینه متصله ای باشد که ما را به تردید بیاندازد که «غیر انهم اجمعوا» یعنی غیر مماشاتی یا نه. چیزی که الآن میخواهم عرض کنم چند نکته است. ما میخواهیم بگوییم در فضای شیخ و جناب طبرسی رضوان الله علیهم در ذهنشان این بوده که «غیر انهم اجمعوا» یعنی «غیر انهم مماشاتا و رخصتا اجمعوا». مگر نمیخواهیم این را بگوییم؟! الآن در ذهن من طلبه برای این مماشات و برداشتی که صاحب حدائق میگویند صریح است، مبعداتی هست. من این مبعدات را برای شما میگویم. شما دنبال آن بروید و نگاه کنید و ببینید مبعد هست یا نیست. چون فضا این است که از عبارت شیخ چه برداشتی کنیم. قبلی ها ندیده اند پس نگفته اند که شیخ مخالف است. حالا ببینیم ذهنیت خود آنها چه بوده.
سؤال اول این است؛ اگر میفرمایند «الا انهم اجمعوا»، «هم» چه کسانی هستند؟ علماء شیعه و اصحابنا. شما میفرمایید «اجمعوا مماشاتا و تقیتا» که شیخ و مجمع هم میخواهند همین را بگویند. خب آیا بالاترین شخص به فهم این مماشات که این مماشات و تقیه است، خود علماء شیعه نیستند؟! خود علماء شیعه هستند. خب اگر ما با فاصله صد سال بعد از شیخ، نزد صاحب مجمع برویم. وفات شیخ ۴۶٠ است. مرحوم طبرسی ۵۴٨ هستند. کمتر از صد سال طبرسی وفات کرده است. در همین قرن ششم سه-چهار عالم بزرگ هست. علماء بزرگی که در همه جهات مورد اعتناء شیعه هستند. میشود این علماء بزرگ شیعه ندانند که این مماشات است؟! بگوییم علماء شیعه مماشاتا اجماع کردهاند و بعد از این اعاظم شیعه، عباراتی ببینیم که صریح در این است که مماشات نیست. آیا این مقبول است؟! یعنی ما بگوییم شیخ میخواهند بگویند که مماشات است، اما شاگرد شیخ، معاصر شیخ، بعد از شیخ با فاصله صد سال عبارات واضحی بگویند که ببینیم در ذهنیت آنها اصلاً مماشات نیست.
دیروز از خود شیخ یکی از آنها را عرض کردم. در همین تفسیر تبیان خود شیخ فرمودند: اختلاف تلاوت، اختلاف درستی است؛ «کله صواب و کله حق». این عبارتی که شیخ در تبیان فرمودهاند با ذهنیت مماشاتی جور در میآید؟! یعنی تقیتا و مماشاتا اجمعوا؟! یا کسی که میگوید «وجوه القرائات کله صواب و کله حق» یعنی «اجمعوا علی جواز ثبوتی نفس الامری»؟! نه جواز مماشاتی ناچاری.
حالا به زمان طبرسی بیاییم. مگر طبرسی حرف شیخ را تکرار نکردند؟ اگر مماشات بود مگر مرحوم طبرسی هم نباید از آن مماشات بفهمند؟ حالا معاصرین طبرسی را ببینید. من سه نفر از معاصرین ایشان را میگویم. عباراتشان را هم میآورم تا شما نگاه کنید. سه نفر از معاصرین طبرسی که در یک زمان زندگی میکردند. مرحوم قطب راوندی، مرحوم ابن شهر آشوب، مرحوم صاحب غنیه سید ابوالمکارم. این سه بزرگ با طبرسی در یک زمان هستند. آیا میشود که اینها بگویند «اجمعوا مماشاتا»، بعد این سه عالم بزرگ تصریح کنند که همه اینها واقعی است؟! خب این تصریحات چیست؟
قطب راوندی در سال ۵٧٣ وفات کرده. عبارتشان را ببینید؛ من فقط عبارت مقصودم را میخوانم. فقه القرآن ج١ ص۵۵، ج١ ص٣١٠، ج٢ ص٢٢۵. یک وقتی است که میگوییم قطب راوندی از خودشان میگویند، یک وقتی میگویند «عندنا»، «مذهب اصحابنا». با این وجود آیا میشود که «اجمعوا» شیخ و طبرسی با «مذهبنا» قطب راوندی دوتا شود؟! معقول است؟! همان زمان قطب راوندی، این فقیه بزرگ میگوید «مذهب اصحابنا»، در همان زمان طبرسی و شیخ بگویند «اجمعوا».
و على مذهبنا لا يحتاج إلى ذلك لأنا نعمل بالقراءتين فإنا نقول يجوز وطء الرجل زوجته إذا طهرت من دم الحيض و إن لم تغتسل متى مست به الحاجة و المستحب أن لا يقربها إلا بعد التطهير و الاغتسال. و القراءتان إذا صحتا كانتا كآيتين يجب العمل بموجبهما إذا لم يكن نسخ[1]
عبارت دوم؛
و نحن نعمل بظاهر القراءتين فإن المحرم إذا قتل الصيد الذي له مثل فهو مخير بين أن يخرج مثله من النعم و هو أن يقوم مثله دراهم و يشتري به طعاما و يتصدق به أو يصوم عن كل مد يوما و لا يجوز إخراج القيمة جملة و إن كان الصيد لا مثل له كان مخيرا بين أن يقوم الصيد و يشتري به طعاما و يتصدق به و بين أن يصوم عن كل مد يوما. و القراءتان إذا كانتا مجمعا على صحتهما كانتا كالآيتين يجب العمل بهما[2]
جالبتر بعدش هست. سه قرائت هست. میگویند هر سه قرائت صحیح است و سه آیه هستند.
و القراءات الثلاث يجب العمل بها على الوجوه الثلاثة لأن القراءتين فصاعدا إذا صحت فالعمل بها واجب لأنها بمنزلة الآيتين[3]
ایشان بزرگی است که معاصر با مرحوم طبرسی است. چطور «اجمعوا» در آن جا یعنی مماشات اما این «اجمعوا» یعنی کالآیتین؟!
حالا عبارت غنیة را نگاه کنید.
فيجب حمل القراءة بالنصب على ما يطابقها، لأن قراءة الآية الواحدة بحرفين يجري مجرى الآيتين في وجوب المطابقة بينهما.[4]
میفرمایند دو قرائت سخن خدا است نمیشود که با هم جور در نیاید. همانی که شیخ در تبیان فرمودند «وجوه القرائات کلها حق».
چون قبلاً گفته ام دیگر تکرار نمیکنم. این زمانیکه ما میگوییم مماشات است، بزرگان شیعه در سندهای اجازه خودشان اجازه اقراء میدادند. من از بحارالانوار آوردهام و خواندهام؛ در سند اقراء خود ابن زهره، از سادات جلیل بودند، استاد یحیی بن سعید حلی که در حله بودند. همه اینها مشایخ بزرگ اقراء بودند. در بحار مرحوم مجلسی در کتاب الاجازات هست. تکتک این قرائات را اسم میبرند. اینها اجازه اقراء داشتند. آن وقت کسانی که این قدر به قرائات عنایت داشتند چطور در ذهنشان عمل به قرائات تقیه ای بوده است؟
الآن سید رضی صاحب نهجالبلاغه را ببینید. کلاس اقراء رفته و دارد اسم میبرد. با وجود همه اینها بگوییم شیخ الطائفه ثلث تبیان را به اجتهادات چند قاری اختصاص دادهاند که خود شیخ صد برابر اعلم از آنها بوده. عجب! یعنی ثلث تبیان اجتهادات کسانی میشود که انگشت شیخ هم نمیشوند؟! این معقول است؟! کتابهای تفسیری الآن را که باز میکنید [ بدون بحث از قرائات] سر مطلب میروند. چون بعد از صنعت چاپ قرائت حفص جا گرفت. اما وقتی تبیان را باز میکنید اول، القرائات است. تمام وجوه را میگویند. مجمع البیان هم همینطور است. قبلاً هم عرض کرده بودم، این مباحثهای که الآن ما داریم مرهون مرحوم طبرسی است. چون وقتی طلبه بودیم مجمع را مباحثه میکردیم. ما را به قرائات انس دادند؛ به احتجاج، به اینکه به اینها فکر کنیم. سر تا پای وجود طلبهای که از اینها بحث کرده کاملاً باز میشود. کسی که در این فضا نیست یک چیزهایی میگوید که کسانی که در این فضا میباشد میبیند اصلاً مطلب، مطلب دیگری است.
ببینید این دو بزرگ برای همان زمان هستند. صاحب غنیه به نظرم در سال ۵٨۵ وفات کردهاند. حدود ٣٠-۴٠ سال بعد از مرحوم طبرسی. اینها همزمان بودند. خودشان مقری مهمی هستند. شوخی نیست. دیگر چه کسی؟ ابن شهر آشوب صاحب مناقب. عبارتشان را هم خواندیم. از مستدرک الوسائل عرض کردم؛ از یک سنی گفته بود که ابن شهر آشوب صار متقدما فی القرائه، اماما فی العلوم که یکی از آنها قرائت بود. ابن شهر آشوب به این بزرگی در مناقب چه فرمودند؟ فرمودند تمام قراء سبعه یرجعون قرائتهم الی امیرالمؤمنین علیهالسلام. یعنی حالا که امام قرائت است میگوید در آن زمان همه اینها به امیرالمؤمنین بر میگردد. کما اینکه عبارت جزیره خضراء هم همین بود؛ «فالجیمع قرائة امیرالمؤمنین». اینها فضای آن زمان است. وقتی در آن زمان ما این کتابها و این شواهد روشن را میبینیم بعد بگوییم شیخ الطائفه مخالف تواتر است؟! میگوید «غیر انهم اجمعوا»؟! درحالیکه این «اجمعوا» را خودشان میگویند «علی مذهبنا». بعد تصریح میکنند «اجمعوا علی الجواز»، جواز ثبوتی است. جواز تعدد واقعی است؛ «نعمل بالقرائتین کالآیتین».
حالا الآن میخواهم عرض کنم بازتاب آن زمان در زمان ما چیست. مرحوم شیخ در کتاب الصلاة فرمودند بهخاطر این چیزهایی که ما گفتیم جماعتی تواتر را انکار کردند. اولین آنها را شیخ در تبیان گفتهاند. این «جماعة» را در رسائل نگاه کنید. در رسائل یک تعبیری دارند که موید عرض الآن من است. قبلاً هم گفته ام اما الآن جایش است. چون میخواهم بگویم مبعداتی برای برداشت صاحب حدائق است که فرمودند «صریح فی رد اجماع». اگر صریح در رد اجماع بود، شهید اول و … تبیان را ندیده بودند، پس معاصرین اینها در این کتابها چه گفتهاند؟!
[1]فقه القرآن ج۱ ص : ۵۵
[2]همان ۳۰۹
[3]همان ج٢ص٢٢۵
[4]غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع؛ ص: ۵۶
بدون نظر