منحصر کردن قرائات متواتر در قرائات سبعه توسط ابن مجاهد
شاگرد: فرمودید افراد دو نوع است…
استاد: افراد بالروایه و افراد بالمختار افراد بالمختار تنها برای امام است. اینها را یادداشت کنید و ثبت کنید. ابن مجاهد که خودش همه این کارها را کرده در شرح حالش آوردهاند؛ به او گفتند که چرا مدام هفت قرائت میگویی؟ کار حکومتی کردی و میخواهی آن را جا بیاندازی؟ ابن شنبوذ را تادیب میکنی؟ چرا این کار را میکنی؟ انت امام فاختر وجه لقرائتک نحن نتبعه؛ میگوید خودت امام هستی، تو چه فرقی با عاصم داری؟! ما میدانیم که تو امامی. یک مختار داشته باش تا همه از تو متابعت کنند. خیلی جالب است. ابن مجاهد چه جوابی میدهد؟ میگوید این زمان، زمانی نیست که من مثل سائرین امام شوم. دیگر الآن باید کاری کنم. در معنای سبعة احرف احساس خلأ کرده بود. میگفت الآن باید یک سبعی را جا بیاندازم تا بعداً وقتی مسلمانان میگویند نزل القرآن علی سبعة احرف، ذهن همه سراغ این هفت قرائت رود و قانع شوند. خیلی زرنگی کرد. گفت فعلاً ما محتاج هستیم که تراث خودمان را حفظ کنیم. هفت مهم را میآوریم تا «نزل القرآن» هم درست شود. خب او کار خودش را کرد.
کسی که «نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» میگوید کارش را در طول تاریخ بهخوبی بلد است. ما نباید خدایی و حفظ قرآن را به او یاد بدهیم. خوب بلد است که نسبت به هر کسی با هر شرائطی چطور کتاب خودش را حفظ بکند. ولی حفظ ابن مجاهد سبب شد که میخی کوبیده شود؛ بعد از او شاطبیه، تیسیر و النشر بیاید. الآن هم موسوعة التفسیر الماثور نوشته شود که شما با یک مراجعه در ذیل یک آیه، تمام قرائات دیگر –حتی از ابن مسعود و مصحف او را میبینید. با یک مراجعه! خدای متعال اینطور حفظ میکند آن سبعة احرفی که کلها کاف و شاف.
شاگرد: یکی افراد القرائه بالروایه بود، دیگری چه بود؟
استاد: افراد القرائه بالمختار بود که مختص امام است. تمام مقرین کارشان افراد القرائه بالروایة بود. اما افراد القرائه بالمختار مانند کار ابان است. اگر مسأله تشیع ابان بن تغلب نبود، ابن مجاهدی که آگاه بود، او را یکی از مهمترین امامان هفت گانه قرار میداد. ولی خب ابان مفرده داشته. خودش در آن زمان مفرده را نوشته بود. شوخی نیست. عاصم مفرده ندارد. نافع مفرده ندارد. اینها معاصر بودند. نافع و عاصم و ابان معاصر بودند. آنها خودشان مفرده ندارند.
شاگرد: قول لغوی ابان مورد اعتنا است.
والحمد لله رب العالمین
بدون نظر