نهی قرآن از اتباع متشابه در کلام صاحب المیزان و نقد آن
شاگرد: تقارنی که بین علم جفر و قرآن فرمودید را برای مصحف حضرت فرمودید؟
استاد: عرض کردم ام الکتاب حروف مقطعه است. هر کجا هم حروف مقطعه در قرآن آمده، تعبیر «تشابه» برای آن نیست. « الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ»[1]، «هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰت مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ»[2].
شاگرد: علم جفر را برای چه فرمودید؟
استاد: صحبت سر این است که وقتی قرآن از حروف مقطعه استخراج میشود، با راههای مختلفی بسط پیدا میکند، و همه آنها قرآن است. چرا؟ چون ام الکتاب است. وقتی «ام الکتاب» باز میشود، انواع متشابهات میشود. یکی از انواع متشابهات «الحدیث» است. جلوتر عرض کرده بودم مبنای صاحب المیزان بر تفسیر الکتاب بالکتاب است. از جاهایی که ایشان مجبور شدند بگویند اینجا با آن جا فرق دارد، همین متشابهات است. ذیل آیه شریفه متشابهات میفرمایند: قرآن میفرماید بعضی از آنها محکمات است و بعضی از آنها متشابهات. اما در سوره مبارکه زمر میگوید کل قرآن متشابه است. پس میفهمیم این متشابه با آن متشابه با هم فرق دارند. این فرمایش ایشان است.
حالا روی مبنای ابوفاخته جلو بیایید. البته ایشان همان جا حرف ابوفاخته را رد کردند. قبلاً از رد ایشان بحث کردهایم. اگر الآن روی مبنای ابوفاخته جلو بیاییم، چقدر آیه عالی است. در سوره آل عمران آیه این است: «هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰت مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰت فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِ». آقای طباطبایی در رد ابوفاخته فرمودند اگر حرف ابوفاخته درست باشد، آیه قرآن از اتباع متشابه مذمت میکند. اگر حرف ابوفاخته درست باشد، فقط فواتح السور محکمات میشود، امّ میشود، بقیه قرآن متشابه میشود. قرآن هم نهی میکند که بهدنبال متشابه نروید. یعنی سراغ قرآن نروید. این جواب ایشان در المیزان به ابوفاخته بود.
اندازهای که به ذهن ما میآمد، چند سال پیش بحث کردیم؛ قرآن کریم اصلاً از اتباع متشابه نهی نمیکند. اصلاً عبارت نهی نیست. میفرماید: «وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰت فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِ»؛ آیه نمیگوید که شما سراغ متشابهات نروید. میگوید کسانی که در دلشان مریضی است در اینجا میتوانند سوء استفاده کنند. از محکمات که سر در نمیآورند. هیچ چیزی هم از آن نمی فهمند و کاریش هم نمیتوانند بکنند. آن چه که جولانگاه «فی قلوبهم مرض» است، کجا است؟ متشابهات است. آیه کجا گفت اصلاً سراغ متشابهات نروید؟! آیه که این را نفرمود تا شما حرف ابوفاخته را رد کنید. آن هم ابوفاخته! در المیزان اشاره نکرده بودند که او کیست، لذا من به دنبالش بلند شدم تا ببینم این مفسر چه کسی است که این حرف را زده.
خب حالا روی مبنای ابوفاخته ببینید که چقدر عالی میشود. آن آیه میفرماید: کتاب، محکم و متشابه دارد. در سوره مبارکه زمر نفرموده «الله نزّل الکتاب»، فرموده «ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبا مُّتَشَٰبِها»[3]. «الحدیث» اصلاً با حروف مقطعه جور نیست. «الحدیث» یعنی «یحدّث، یُفهم المعنی، یلقی فی ذهن المخاطبین حدثا و معنی و اخبارا»، اما حروف مقطعه به این صورت است؟! همه عرف وقتی میخوانند «الم»، چه چیزی از آن میفهمند؟ چه حدیثی است؟ هیچی. فقط به امر الهی آن را میگویند. وقتی قرآن میخواهد بفرماید «ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ»؛ در اینجا دیگر محکم و امّ معنا ندارد. این امّ نیست. این «الحدیث» است. لذا میفرماید: «كِتَٰبا مُّتَشَٰبِها»،کلش متشابه است. یعنی دیگر اینجا آن احکامی که ابوفاخته به ما میگوید، در اینجا نیست.
شاگرد: حالا که متشابه شد، جفر چطور از متشابه در میآید؟
استاد: اتفاقا خود تنوین کلمه «متشابها» با جمع «متشابهات» در آن آیه، نکتهای دارد. «امّ»، «امّ الکتاب»، «استخرجت» داریم، «امّ» به چه صورت است؟ معدنی است که از آن استخراج میشود و بیرون میآید. لذا وقتی میفرماید «محکم»، «امّ» است یعنی حرف ابوفاخته خیلی مناسب است. «وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰت» یعنی متشابهات از این ام استخراج شده. وقتی از امّ استخراج شده، چرا متشابهات است؟ تا ما امومت امّ را از سائر روایات و ادله روشن نفهمیم، این «متشابهات» را هم نمی فهمیم به چه صورت است. «متشابهات»در این معنا، غیر از آن معنای رایجی است که در ذهن ما بوده. آن معنای رایج سر جایش درست است. ما هرگز آن معنای رایج در «متشابه» و «محکم» را رد نمیکنیم. آن یک چیز درستی است. برای طرفینش روایت هم دارد. و استعمال لفظ در اکثر از یک معنا هم جایز است. قرآن کریم آن را فرموده است. «محکمات» معانی اصل هستند و «متشابهات» ذو وجوه هستند، این را به آن بر میگردانیم؛ سر جایش معنای بسیار خوبی است. صحبت هم کردهایم. ما که طرفدار حرف ابوفاخته هستیم نمیخواهیم آنها را رد کنیم. میخواهیم بهعنوان یک قول بسیار عمیقتر و بهعنوان محور اصلی آیات محکم و متشابه آن را مطرح کنیم. آن هم از کسی که به تعبیر مرحوم مفید از اصحاب خاص امیرالمؤمنین بوده. بدون شنیدن که نمیآید برای قرآن حرف بزند. آن هم مطلب به این مهمی را. لذا ما میخواهیم از حرف او در بیاوریم.
خب حالا متشابهات چه میشود؟ یعنی «امّ» طوری است که شما میتوانید آن را مجمعی قرار بدهید و از آن به شأنهای مختلف مخرج و محل خروج قرار بدهید.
[1] هود ۱
[2] آل عمران ۷
[3] الزمر۲۳
بدون نظر