الف) خصوم بهمعنای اوهام
«و نضبت عن الإشارة إليه بالاكتناه»؛ «اکتناه» یعنی اگر بخواهد به غایت ذات الهی برسد. به جوهرهی ذات الهی برسد و احاطه پیدا بکند. «بحار العلوم»؛ اقیانوسهای علم همه خشک میشود. «و رجعت بالصِغَر»؛ یا «بالصُغر». حالا از بحارالانوار میخوانم. «عن السمو إلى وصف قدرته لطائف الخصوم»؛ دیدید میگویند: «رجع بخفی حنین»؟! «رجع به» یعنی با یک حالی برگرداند. «رجع بالصغر»؛ یعنی بر میگردد مصاحبا. «باء» مصاحبت است. یعنی بر میگردد درحالیکه همراه با ذلت، خاری و صغارت است. بر میگردد همراه با حقارت «عن السمو إلى وصف قدرته»؛ «سمو»، بهمعنای بالا رفتن است؛ ارتفاع و رفعت است. از اینکه بخواهد بالا برود و قدرت خدای متعال را توصیف کند. از این بالارفتن رجوع میکند به ذلت و خاری، «لطائف الخصوم»؛ یعنی الخصوم اللطیفة»؛ لطافتهای دشمنان. لطائف الخصوم به حالت حقارت بر میگردد، از اینکه بخواهد قدرت الهی را وصف کند.
در اینجا چند احتمال دادهاند. میخواهم سریع عرض کنم. مرحوم آسید هاشم در تعلیقهی توحید در احتمال اول فرمودهاند: این خصوم، بهمعنای اوهام است. دشمنان یعنی وهمها؟! میگویند: بله؛ وهم دشمن عقل است. فرمودهاند:
«والمراد بالخصوم الأوهام وإنّما أطلق الخصم على الوهم لأنّه يخاصم وينازع العقل فيما هو خارج عن إدراكه فيشبهه في الإحكام بما هو في إدراكه»[1].
پس «خصوم» بهمعنای اوهام است. چون دشمن عقل است. خُب، «لطائف الخصوم» به چه معنا است؟ یعنی اوهام لطیف. هر چه هم وهم لطیف باشد، «رجعت بالصغر»؛ حقیر بر میگردد. این یک معنا بود.
[1]. شیخ صدوق، التّوحيد، ج ۱، ص ۷۰.
بدون نظر