تعبیر نهج البلاغه «وَ اللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ»
شاگرد: یقین دار به آن جایگاهی که برای اوست یا یقین به داخل بودن دنیا در آخرت؟
استاد: ظاهر فرمایش حضرت علیه السلام، این است که یقین یعنی همان پشتوانه معرفتی که پیدا کرده است؛ «وَ اللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»[1]؛ هر کسی هر کاری میخواهد، بکند. اول همت بچه این است که فوری سراغ سینه مادر برگردد. حضرت، خیلی تعبیر عجیبی آوردند. آنها میگفتند که حضرت علیه السلام ترسیده است؛ شرایط طوری شده است که علی علیهالسلام ترسیده است! حضرت علیه السلام فرمودند:
«فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی! وَ اللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَهِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَهِ»[2].
«فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ»؛ اگر حرف بزنم، میگویند: «حرض علی الملک». «وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ»؛ اگر ساکت بشوم، میگویند از موت ترسیده است. «هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی! وَ اللَّهِ لاَبْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ»؛ یعنی ترس در کار امیرالمؤمنین نیست. خب، چرا با اینکه ترس نیست، حرف هم زده نمیشود؟ حضرت علیه السلام اشاره میکنند. از جملات مهم نهجالبلاغه است: «بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ»؛ یک علم بسیار، در سینه امیرالمؤمنین علیه السلام است، «لَوْ بُحْتُ بِهِ»؛ اگر به شما بگویم، چطور میشوید؟ تشبیهی بالاتر از این میشود؟! «لاَضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَهِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَهِ»؛ یک چاه گود عمیق در نظر بگیرید. یک طناب در آن آویزان است. سر طناب را یک تکان بدهید، یک بیضی در این طناب میافتد؛ شصت متر، دویست متر. فرمودند: «لاَضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَهِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَهِ»؛ این علم چیست که اگر یک کلمه از آن را بگویم مفاصلتان شروع به لرزش میکند؟
[1]. نهج البلاغه (بر أساس نسخه صبحي صالح)، ج ۱، ص ۵۲.
[2]. همان.
بدون نظر