معنای راجح؛ نفی جنس از خداوند متعال
در روایت باب بعدی؛ «باب معنى الواحد والتوحيد والموحد»، روایت سوم؛ روایتی است که مکرر از آن صحبت کردهایم. در بحبوحهی جنگ جمل، اعرابی از حضرت علیه السلام پرسید: «أتقول انّ اللّه واحد؟»؛ حاضرید به خداوند بگویید که یکی است؟ حضرت علیه السلام فرمودند: واحد چهار معنا دارد. به دو معنا میگوییم خداوند واحد است اما به دو معنا نمیگوییم. اولی آن این است: «فأما اللّذان لا يجوزان عليه ، فقول القائل : واحد يقصد به باب الأعداد». دلیلش را هم فرمودند. تا آنجا که در دومی میفرمایند: «وقول القائل : هو واحد من الناس ، يريد به النوع من الجنس» اگر بخواهد بگوید که خداوند متعال نوعٌ من الجنس. یک کلیای مشترک بین همهی آنها است، این هم یک جزئی اضافی یا جزئی حقیقی است. این هم «لایجوز علی اللّه». این خوب است. حضرت علیه السلام میفرمایند: «یرید به النوع من الجنس». خُب، اینجا که نمیتوانند بگویند وقتی گفتیم: «النوع من الجنس» یعنی «لیس بجنس». فردی از جنس است. به خود خدای متعال نمیگوییم: «لیس بجنس». لذا با استیناس از این عبارت، در اینجا ذهن سراغ این میرود که حضرت علیه السلام میخواهند بفرمایند که خدای متعال، خود جنس نیست. نه اینکه فردی از جنس نیست. ولو آن معنا راحتتر درک میشود.
خُب، آیا معنا دارد بگوییم خداوند متعال جنس نیست؟؛ تازه میگویند: «فتعادله الاجناس»، نمیگویند: «فتعادله الافراد الاخر من اجناس اخر». بلکه میگویند: «فتعادله الاجناس»؛ جنسها برابر او باشند. مگر جنس چیست؟؛ جنس که چیزی نیست. یک کلی است که ذهن آن را انتزاع میکند.
بدون نظر