حاشیه ناتمام استاد
[1]یکی از حاشیههایی که در خاطرم مانده حاشیه منطق منظومه است. مباحثه منظومه میکردیم. رسیدیم به بحث تواطی و تشکیک. فکر کردم و مباحثه کردم. بعد شروع کردم که آن را بنویسم. نوشتم:
قوله: غوص فی المتواطی و المشکک
اعلم ان کل مفهوم یحکی عن شأن من شؤون الحقیقة و ما له الا فرده الذاتی اذا لوحظ بشرط لا کالبیاض، فلا تشکیک بالذات فی المفهوم و لا تفاوت فی افراده و انما التفاوت ینشأ من اتحاد الفرد الذاتی مع غیره اذا لوحظ المفهوم لا بشرط، فعروض التشکیک للمفهوم یکون بالعرض مطلقاً[2]
«اعلم ان المشکّک…»؛ چهار سطر آن را نوشتم که هنوز هم هست. تا الآن مانده است. علی القاعده باید برای دهه ی شصت باشد. شاید سال ۶٣ یا ۶۴ بوده. بیشتر از بیست سال است. یعنی تا میخواهی آن را تمام کنی، جوانب مختلف بحث هجوم میکند.
کسانی که در تشکیک خوب کار کردهاند، جاهایی را که به قول آن استاد به جای برهان، مخاطبشان را ناز میکنند، میفهمند. یعنی مغالطات و مخلوط کاری هایی که میشود را میفهمند. دیگران بهراحتی تسلیم میشوند و میگویند به به! چه حرفی خوبی بود! اما کسی که کار میکند، میبیند که در اینجا مطلب با مخلوط شدن دارد جلو میرود.
[1] بُرشی از مقاله«شبهه صدقیه»
[2] تعلیقه بر شرح منظومه (بخش منطق)، ص ١٧، برای مشاهده تصویر تعلیقه به سایت فدکیه مراجعه فرمایید.
بدون نظر