[١.عدم وجوب تقیه بر حضرت زهرا ]
۱- حضرت زهراء (سلام الله عليها) يک امر مختص به خود دارند که در هيچ يک از اهل بيت (عليهم السلام) نيست و البته رمز آن ، که از ناحيه تقدير الهی رقم خورده ، کوتاهی عمر حضرت پس از رحلت پدرشان (صلّی الله عليه و آله و سلّم) است به طوری که وظيفه شرعی حضرت بر خلاف ساير معصومين (ع) به وجوب تقيه نيانجاميد[1]، ولی سائر اهل بيت (ع) زندگی آن ها طوری بوده است که سريعاً شخص مسلمان را الزام به انتخاب نمی کنند و رمز آن -همان گونه که ذکر شد- لزوم صبر و تقيه به عنوان وظيفه الهی و شرعی آنان بوده است،
اما رفتار حضرت فاطمه (س) طوری است که می گويند من با ديگران تفاوت دارم؛ من به سرعت شخص مسلمان را الزام مي کنم که يا من را انتخاب کن يا غير من را و چاره ای نداری جز انتخاب! و لذا از سر همين ناچاری است که ابن کثير[2] ، آن عالم معروف و مورد قبول اهلسنت[3] ، محاکمه ايشان را بر می گزيند.
[1] مطلبی که از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به حضرت اخبار شده بود که تو اولین فرد از اهل بیت من هستی که بعد از وفاتم به من ملحق می شوی: حدثنا محمد بن أحمد بن الوليد قال حدثنا أحمد بن علوية الأصبهاني عن إبراهيم بن محمد الثقفي قال حدثنا أبو نعيم الفضل بن دكين قال حدثنا زكريا بن أبي زائدة قال حدثنا فراس عن الشعبي عن مسروق عن عائشة قالت أقبلت فاطمة تمشي كأن مشيتها مشية رسول الله فقال النبي مرحبا بابنتي فأجلسها عن يمينه أو عن شماله ثم أسر إليها حديثا فبكت ثم أسر إليها حديثا فضحكت فقلت لها حدثك رسول الله بحديث فبكيت ثم حدثك بحديث فضحكت فما رأيت كاليوم فرحا أقرب من حزن من فرحك ثم سألتها عما قال فقالت ما كنت لأفشي سر رسول الله حتى إذا قبض سألتها فقالت إنه أسر إلي فقال إن جبرئيل كان يعارضني بالقرآن كل سنة مرة واحدة و إنه عارضني به العام مرتين و لا أراني إلا و قد حضر أجلي و إنك أول أهل بيتي لحوقا بي و نعم السلف أنا لك فبكيت لذلك ثم قال أ لا ترضين أن تكوني سيدة نساء هذه الأمة أو نساء المؤمنين فضحكت لذلك.( الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص595)
[2] اِبْنِ كَثير، عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير قرشی (۷۰۱-۷۷۴ق / ۱۳۰۲-۱۳۷۳م)، مورخ، مفسّر و محدّث مشهور شافعی. در قريۀ مُجَيْدِل يا مجدل (حسينی، ۵۷؛ خطراوی، ۱۴ / ۳۱-۳۲) از قرای بُصرى نزديك دمشق زاده شد و از اين رو او را بُصروی نيز خواندهاند...
از استادانش چند تن در پرورش علمی او تأثير چشمگيری داشتند. از آن جمله بودند: برهانالدين ابواسحاق ابراهيم فَزاری دانشمند مشهور شافعی كه ابن كثير صحيح مسلم را از او شنيد و او را در ميان استادان شافعی خود بیمانند يافت (همان، ۱۴ / ۱۴۶)؛ تقیالدين ابوالعباس احمد بن تيميۀ حنبلی كه شايد بيشترين تأثير را بر ابن كثير گذاشت و او با بيانی بس ستايشآميز از پايگاه اين استاد در معقول و منقول ياد میكند (همان، ۱۴ / ۱۳۷). گويا ابن كثير به سبب پيروی از آراءِ ابن تيميه گرفتاريهايی داشته است (ابن حجر، الدرر، ۱ / ۴۴۵)، با اينهمه به اختلاف نظر ابن كثير با ابن تيميه در مورد يگانگی يا تعدد مراكز تصميمگيری سياسی اشاره شده است (لائوست، 74)؛ جمالالدين ابوالحجاج مزّی، از محدثان بزرگ شام كه تهذيب او دربارۀ رجال صحاح ستّه انگيزۀ كوششهای تكميلی ابن كثير در اين باب شد (همو، 46) و ابن كثير دختر او زينب را به همسری گرفت. بيان وی در مورد مزّی ( البداية، ۱۴ / ۱۹۱-۱۹۲) و همسر او ام فاطمه عايشه (همان، ۱۴ / ۱۸۹) با تحسين و احترام همراه است؛ شمسالدين محمد ذهبی يكیديگر از چهرههای درخشان مؤثر در كار علمی ابن كثير است كه از او به عنوان مورخ اسلام ياد كرده (همان، ۱۴ / ۱۹۰، ۲۲۵) و ذهبی (۴ / ۱۲۸) نيز به نوبۀ خود و به رغم بزرگی قابل ملاحظۀ سن نسبت به ابن كثير، از او به عنوان استاد خود نام برده است...
وی در اواخر عمر نابينا شد (ابن حجر، الدرر، ۱ / ۴۴۶) و در حالی كه آوازۀ آثار و فتاويش به دوردستها رسيده بود، در ۱۵ شعبان (همو، انباء، ۱ / ۴۶) يا ۲۶ آن ماه در ۷۴ سالگی در دمشق درگذشت (ابن تغری بردی، ۲ / ۴۱۵) و در آرامگاه صوفيان كنار قبر ابن تيميه به خاك سپرده شد (ابن قاضی شهبه، همان، ۳ / ۱۱۵). (دائره المعارف بزرگ اسلامی)
[3] علما و محققان گذشته و معاصر اهل سنت درباره ابن کثیر دیدگاههای مثبتی دارند، از جمله:
شمس الدین ذهبی در وصف شاگردش ابن کثیر آورده است: «او امام، فقیه، مفتی و محدّثی برجسته و دارای فضایل است». (شمس الدین ذهبی، تذکره الحفاظ، ج 4، ص 1508؛ ابن حجر، الدرر الکامنه، (حیدر آباد، مطبعة مجلس دائرة المعارف عثمانیة، 1972 م)، ج 1، ص 446 ) ابن حبیب حلبی (779 ق) درباره او گفته است: «امامٌ ذوی التسبیح و التهلیل و زَعیمُ أربابِ التأویل... و انتهتْ إلیه رئاسة العلم فی التاریخ و الحدیث و التفسیر»( رجمه: «رهبری تسبیح و تهلیل گوی و پیشروی خدایان تاویل ... و ریاست علم تاریخ، حدیث و تفسیر بدو رسید». قنوجی، ابجد العلوم، تحقیق عبدالجبار زکار، (بیروت، دارالکتب-العلمیه، 1978 م ج 3، ص 90؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا) ج 3، ص 231)
محققان معاصر نیز که درباره ابن کثیر و آثار او به ویژه البدایة و النهایة تحقیق کردهاند، وی را ستودهاند. آزاد اندیشی، صراحت لهجه، پرهیز از تعصب و نیز دقت نظر از جمله ویژگیهایی است که آنان درباره او ابراز داشتهاند. مسعودالرحمان خان ندوی، از محققان معاصر هند، در رساله دکتری خویش با عنوان «دراسة لأبن کثیر کمؤرَّخ فی ضَوء کتابه البدایة و النهایة»، درباره ابن کثیر مینویسد:
و قد اتصف ابن کثیر بتحری الصدق و التزم التثُّبت من الحقیقة و أجْتَنَبَ التحُیُّز و المیل مع الهوی.( مسعود الندوی، الأمام ابن کثیر، (دمشق، دار ابن کثیر، 1999 م) ص 328، ترجمه: «همانا از خصلتهای ابن کثیر جستوجوی حقیقت بوده است. او به دنبال به دست آوردن حقیقت بود و از یک جانبهگرایی و رفتن به سوی میل شخصی اجتناب میکرد».)
و همچنین درباره تاریخ ابن کثیر نوشته است:
و کانَ ابنُ کثیر فی تاریخه قویَّ الملاحظة، دَقیقَ الرَبطِ بَیْنَ أجْزاء الحوادثِ و لو تباعد ایامها، فلم یترک شاردة ولاواردة إلّا أحْصاها.( مسعود الندوی، الأمام ابن کثیر، (دمشق، دار ابن کثیر، 1999 م) ص 328، ترجمه: «همانا از خصلتهای ابن کثیر جستوجوی حقیقت بوده است. او به دنبال به دست آوردن حقیقت بود و از یک جانبهگرایی و رفتن به سوی میل شخصی اجتناب میکرد»)
مصطفی عبدالواحد نیز درباره ابن کثیر نوشته است:
فَقَدْ کان ابنُ کثیر کَأستاذه ابن تیمیة یَنْفُرُ من الخرافاتِ و یمیل الی الرجوع الی السنة و یعتمد علی التحقیق و التدقیق.( مصطفی عبدالواحد، مقدمة السیرة النبویة، (بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق) ج 1، ص 7. ترجمه: «همانا ابن کثیر مانند استادش ابن تیمیه از خرافات پرهیز میکرد و گرایش او به سوی سنت بود و بر تحقیق و تدقیق تکیه میکرد».)
احمد شرباصی درباره البدایة و النهایة مینویسد:
و هذا الکتاب مرجع جلیل لکل باحث فی تاریخ العرب و المسلمین و قد استفاد منه¬الکثیرون قدیماً و حدیثاً.( ترجمه: «و این کتاب منبعی ارزشمند برای هر پژوهشگر در تاریخ عرب و مسلمانان است و بسیاری چه در گذشته و چه امروزه از آن بهرهمند شده و میشوند». مسعود الندوی، پیشین، ص 331، به نقل از: مجله الحج، 2110 (شعبان، 1375 ق))...(مقاله ابن کثیر دمشقی و تعصب مذهبی در کتاب البدایه و النهایه او)
در این مقاله آمده است: بسیاری از علما و محققان، در گذشته و حال تلاش کردهاند تا ابوالفدا اسماعیل بن عمربن کثیر دمشقی را مورخی راستگو و عاری از تعصب معرفی کنند، اما محتوای کتاب البدایة والنهایة نشان دهنده تعصب شدید مذهبی اوست که وی را به سوی کتمان و تحریف حقایق و نیز دوری از ادب نویسندگی و اخلاق اسلامی و حتی تناقض گویی سوق داده است. احتمال آن میرود پیروی او از ابن تیمیه و علاقه زاید الوصف به اندیشههایش موجب شد تا چون ابن تیمیه در مخالفت با تشیع به ویژه امامیه منصفانه برخورد نکند و راه تحکم و استبداد رأی را در آثار خویش بپیماید.
در این مقاله شواهد مختلف بر تعصب مذهبی ابن کثیر بیان شده است.
بدون نظر