رفتن به محتوای اصلی

تطبیق اصطلاح «نامی» و «غیرنامی» بر DNA و عناصر شیمیایی در علم امروز

وقتی می‌خواست نمو بیاید، چه کار می‌کردند؟ می‌گفتند حالا دیگر روح نباتی دارد؛ نفس نباتی دارد. الآن نفسی در آن هست که شروع می‌کند آن را رشد دادن. یک جا نمی‌ایستد. معدن؛ عَدَنَ بالمکان، اقام فیه. معدن، ثابت است. اما نمو مقابل عَدْن است؛ مدام راه می‌افتد و از آن جایی که هست شروع می‌کند به جلو رفتن. این بیان آن‌ها بود.

امروز به جای آنچه که آن‌ها می‌گفتند عنصر و معدن، ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم نامی و غیر نامی. در تعریف امروز، جسم غیر نامی به چه معنا است؟ یعنی جسمی که از عناصر شیمیایی برخوردار است که همین‌طور می‌آید یا عنصر است یا مولکول‌های بسیار سنگین است، اما قدرت تکثیر در خودش نیست؛ هر چه مولکول، حجیم شود…؛ پروتون‌هایی هستند که مولکول‌های خیلی بزرگی دارند، ولی چون در آن‌ها قدرت تکثیر نیست، نامی هم نیستند. نمو از کجا می‌آید؟ هر مرحله‌ای رسید که بتواند مدام خودش را تکثیر کند، خُب نمو هم می‌آید. بنابراین به قول امروزی‌ها در نمو نیاز به DNA داریم و این ترکیب کروموزوم‌هایی که الآن در سلول است. سلول صاحب حیات، دارای DNA است. اگر DNA نباشد، ما نمو نداریم. در فضای امروز، اولین مرحله‌ای که DNA درست شد، سر و کار ما با نمو است. چرا؟ چون DNA خودش را تکثیر می‌کند و مدام تقسیم می‌کند. در یک مرحله‌ای، کروموزوم، مثل خودش را –تقسیم سلولی که می‌گویند همین است- تکثیر می‌کند. پس وقتی سر و کار ما با این شد، نمو داریم و نمو آمد. حتی حیات به‌معنای زنده بودن، این اصلِ کارش است.

بنابراین در نمو، به زمان نیاز داریم. بعد از این‌که به این نمو نیاز داشتیم، غیر از نمو، «حساسٌ متحرکٌ بالارادة» است؛ برای این‌که حیوان شود، حس می‌خواهیم و تحرک بالارادة. البته قبلاً حرف‌های آن بوده؛ در این‌که گیاهان و درخت‌ها حساس هستند یا نیستند. یادم نیست کجا دیدم، از مرحوم علامه طباطبایی - رضوان الله تعالی علیه - که فرموده بودند شاید در تبریز درخت سیبی بود، سال‌ها گذشته بود و میوه‌ای نمی‌آورد. کسی را آوردیم تا اخافه درخت کند؛ درخت را می ترسانند. ارّه می‌آورند و دیگری واسطه می‌شود و می‌گوید تا سال دیگر صبر کن، سال بعد هم خیلی زیاد سیب می‌آورد. برای درخت گردو که اصلاً خودش یک فن مهمی است. خیلی مهم است.

شاگرد: چند نفر باید واسطه شوند؛ چند نفر باید جدا کنند و دعوا کنند.

استاد: بله، این کارهایی که عجائب است! حتی خیلی قبل‌تر شنیدم که امواجی که از گیاهان ساطع می‌شود را با دستگاه‌های ثبت امواج ثبت کرده بودند - به این صورت شنیدم؛ این‌که تا چه اندازه درست است، نمی‌دانم - گفتند گلدانی بود، وقتی افراد بزرگ نزدیک آن می‌رفتند، آن امواج، معمولی بود. اما وقتی بچه‌های کوچک نزدیک آن می‌رفتند، می‌دیدند این امواجی که از آن ساطع می‌شود، شدیدتر است. یعنی می‌فهمید این بچه الآن می‌زند هر چه او زحمت کشیده را به هم می‌زند! سبحان الله العظیم!

منظور این‌که در گیاهان هم نمی‌توانیم بگوییم حس نیست.