رفتن به محتوای اصلی

ذهنیت شیخ طوسی نسبت به تواتر اصول القرائات و انعکاس آن در پذیرش یا رد قرائتی خاص

شاگرد: ظاهر فرمایش شما این است که «الا انهم» احتراز از اهل‌سنت است. هم در سیاق عبارت ایشان و هم در سیاق عبارت شیخ ثقل کلام روی «جاز» است. احساس می‌کنیم که این «جاز» یک بار معنای‌ای دارد.

استاد: بله، من حتماً عبارات تبیان و مجمع را می‌آورم. آن‌ها تا زمانی‌که قرائت به حد نصاب حجیت نرسد آن را حساب نمی‌کنند. و لذا آن جایی که به میدان یک قرائت می‌روند نزد خود اهل فن به حد نصابی که باید باشد نیست. قرائت حمزه بود که فرمودند «لحنٌ». حمزه یک قرائت «و الارحامِ» دارد که بحث سنگین و مفصلی است؛ «ًوَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامِ[1]‏»؛ در قرائت معروف «و الارحامَ» است ولی حمزه «و الارحامِ» خوانده است. زمخشری همین‌جا خیلی بحث کرده. همین‌جا سر قرائت حمزه خیلی دعوا است. این یک جا است. مرحوم شیخ در اینجا برای «و الارحامِ» تعبیر لحن را به کار نمی برند. می‌گویند نحوی ها این‌ها را درست نمی‌دانند. می‌گویند که نحوی ها درست نمی‌دانند. اما در اول سوره مبارکه بقره «بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِك‏[2]»، نسبت به مد الف، شیخ دارند که قرائت حمزه لحن است.

خب ببینید اینجا لحن در فروش القرائات نیست. در اصول و نحوه اداء است. بسیاری مثل ابن حاجب که بزرگ این فن بوده می‌گفت: آن هایی که به اداء مربوط است –وقف و مد و اماله- ربطی به معنا ندارد، بلکه نحوه اداء یک کلام عربی است. گفت این‌ها متواتر نیست. شاید در ذهن شریف مرحوم شیخ هم در مسأله تعدد قرائات این بوده که اساساً آن چه که به اداء مربوط است برای خود قاری است، این‌ها متواتر نیست. در مفاتیح الاصول هم مرحوم سید آن‌ها را سه تا کرده‌اند. گفته‌اند یکی مطلقاً متواتر است. یعنی حتی در غیر ماده. دوم آن چه که به ماده کلمه است متواتر است. اما آن چه که به اداء مربوط است متواتر نیست. قول دوم بود. چه بسا همین هم در ذهن شیخ الطائفه باشد. و لذا آن جایی که لحن حمزه را صریح می‌گویند برای این است که مد است. اگر خواستید به النشر ابن جزری مراجعه کنید. ایشان می‌گویند خود حمزه در اینجا اختلاف کرده است. یعنی خود حمزه این جور مدی یکی از اختیارات او در اقراء ها بوده است.این‌ها خیلی جالب است. وقتی آدم با فضا انس می‌گیرد این‌ها جالب می‌شود.

فهذا الذى علمته ورد عن حمزة فى ذلك من الطرق المذكورة وبكل ذلك قرأت من طريق من ذكرت. واختيارى عنه السكت فى غير حرف المد جمعا بين النص والأداء والقياس ، فقد روينا عن خلف وخلاد وغيرهما عن سليم عن حمزة قال إذا مددت الحرف فالمد يجزى من السكت قبل الهمزة[3]

«فهذا الذى علمته ورد عن حمزة فى ذلك من الطرق المذكورة…»؛ دو صفحه توضیح داده. اختلافاتی از حمزه که شیخ در اینجا فرمودند لحنٌ را توضیح می‌دهند. بعد می‌گوید که این غایت علم من است. منی که ابن جزری هستم که این همه کار کردم همه چیزهایی که از حمزه می‌دانستم را برای شما گفتم. بعد می‌گوید: «وبكل ذلك قرأت من طريق من ذكرت»؛ همه این‌ها را از استاد دیده‌ام.«واختيارى عنه السكت فى غير حرف المد»؛ می‌گوید اختیار من از قرائت حمزه همینی است که شیخ می‌گوید لحن است. می‌گوید من این را قبول ندارم. «جمعا بين النص والأداء والقياس»؛ نص یعنی عبارتی که خود حمزه تصریح کرده است. «اداء»؛ یعنی آن چه که از لب‌های استادش شنیده‌ام و برای من تلفظ کرد. «القیاس» یعنی اعتباراتی که بر بحث حاکم می‌شود. بعد توضیح می‌دهد. بعد می‌گوید ابو عمرو دانی گفته «وهذا الذى قاله حمزة من أن المد يجزى من السكت معنى حسن لطيف».

بنابراین آن چه که شیخ فرموده‌اند یک چیز صافی نیست که بگوییم شیخ یک چیز مسلم را گفته‌اند که لحن است. این قدر در آن بحث است. اگر مراجعه بکنید می‌بینید.


[1]النساء ١

[2]البقره۴

[3]النشر فى القراءات العشر ج١ص۴٢٢