ز) محدوده¬ی لا یتثنی بودن صرف الطبیعة و معدود بودن آن، نسبت به بیرون خود
شاگرد: صرف الشیء، ثانی دارد. داخل عدّ میشود؟
استاد: صرف طبایع. آن هفته، صحبتش شد. طبیعة الانسانیة در محدودهی خودش، لا یتثنی [است]. اما نسبت به بیرون خودش، چون انسان نسبت به بقر، حدّ ذاتی دارد، عدّ است. میگویید: انسان بقر نیست. چون انسان بقر نیست، پس میشمارید و میگویید یک، طبیعة انسانیة است و دو، طبیعت بقریة است. حالا دو، خوب شد؛ چون انسان، بقر نیست.
شاگرد ٢: …
بدون نظر