رفتن به محتوای اصلی

اتصال‌گرائی در ماشین و محدوده درک معنا

شاگرد: معنا به حوزه عقل مربوط می‌شود؟ مشاعر عقلی که گفتید، منظور است؟

استاد: بله، اصلاً معانی، طبایع هستند و عقل آن‌ها را درک می‌کند، لذا این معضل در اینجا سنگین است که آیا می‌توانیم یک پایه ظهور معنا فراهم کنیم یا نه؟ به یک نحوی معنا ظهور کند؟ این ممکن هست یا نه؟ این‌ها مبادی دارد.

در این چند لحظه که بخواهم مبادی آن را عرض کنم، به آن چیزهایی برگردیم که مقدمات آن را چندبار گفته‌ام. عرض کردم این آقای سرل که اتاق چینی را گفت، اتاق چینی یک حیثی دارد که قابل گذشت نیست و باید جلا داده شود. حیثیت بسیار مهمی دارد و به همین بحث ما مربوط می‌شود. یعنی کسی که دارد در آن اتاق، نمادها را جابه‌جا می‌کند و بیرون می‌دهد، هیچ درکی از معنا ندارد و نمی‌داند داستان چیست. هیچ درکی از معنا ندارد، ولی کار را انجام می‌دهد و جواب می‌دهد. خُب آیا آگاهی دارد یا ندارد؟ آگاهی هم ندارد. لذا است که هوش مصنوعی به زمستان دهه هشتاد خورد. چون مبنایی که تورینگ پایه‌گذاری کرده بود، بر سمبل‌گرائی بود، سیمبولیک بود. آمدند و دیدند این کافی نیست. جلسه قبل عرض کردم که اشکالاتی که آقای درایفوس از حیث فلسفی به این‌ها می‌گرفت، آن‌هایی را که این‌ها نمی‌دیدند، به زور جلوی چشم آن‌ها می‌آورد و لذا روش، عوض شد و رویکرد اتصال‌گرائی و شبیه‌سازی شبکه عصبی را پیش گرفتند، روی این رویکرد بود که الآن عرض کردم که روی این رویکرد، می‌توانیم پایه‌ای را فراهم کنیم که کف آگاهی و خودآگاهی را در ماشین می‌آورد. آیا با صرف شبیه‌سازی شبکه عصبی می‌توانیم در ماشین درک معنا بیاوریم یا نه؟ جای درک معنا کجا است؟ این اصل حرف است.

شاگرد: یعنی با همین اتصال‌گرائی، درک معنا ایجاد می‌کنیم؟

استاد: بله، با رویکرد اتصال‌گرائی. اتفاقاً یکی از جواب‌هایی که به سرل داده بودند، همین بود. گفتند ما مغز یک چینی را عیناً همان‌طوری که هست، برنامه‌نویسی می‌کنیم و شبیه‌سازی می‌کنیم. یک ماشینی باشد که درست مغز آن شخص چینی است؛ خُب چه فرقی می‌کند؟ این مغز او است و این هم این ماشین. آن چینی می‌فهمد، چون خودش چینی است. این هم دارد همان مغز او را شبیه‌سازی می‌کند، پس این هم می‌فهمد؛ به او جواب داده است. این جواب، درست نبود و خودش هم از این اشکال جواب داده بود. ولی مشکل کار هم همین است که یک فرد چینی، درک معنا دارد. آیا معنا در ماشین می‌آید؟ ماشین معنا را درک می‌کند؟ اصلاً ممکن است درک کند، یا نه؟ سنخ معنا چیست؟