کلمات مهم علامه حلی و شرطیت تواتر در اثبات قرآن نزد شیعه
بحث در این است که آیه شریفه داریم که «لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْن[1]»، مرحوم علامه میفرمایند:
«مسألة: ولو انقطع دمها حل وطيها قبل الغسل»؛ غسل هم نکرده باشد مقاربت با او جایز است.«(فلا تقربوهن حتى يطهرن) بالتخفيف أي حتى يخرجن من الحيض»؛ تا آن جا میآیند که میفرمایند:
«والجواب عن الأول»؛ میخواهند دلیل مخالف را بیاورند که جایز نیست. او میگوید بهصورت «حتی یطّهرن» قرائت شده است. خب قرائت تشدید میگوید، باید بعد الغسل باشد. جواب ایشان این است:
«إنا قدمنا أن التخفيف قراءة»؛ تنها که قرائت «یطّهرن» نیست. بلکه در میان قراء سبعه دو جور خواندهاند. عدهای از قراء سبعه «یطهُرن» خواندهاند، عدهای از قراء سبعه «یطّهرن» خواندهاند. خب شما که میگویید «یطّهرن» بهمعنای «یغتسلن» است، «قدمنا ان التخفیف قراءة»؛ تخفیف هم یکی از قرائت های قراء سبعه است.
«فصارت القرأتان كآیتين فيجب العمل بهما»؛ هر دو قرائت کلام خدا است و دوبار آمده است.«فتحمل عند الاغتسال وعند الانقطاع أو نقول يحمل قراءة التشديد على الاستحباب والأولى على الجواز». یعنی «حتی یطهُرن جوازا». چرا؟«صوتا للقرآن»؛ در نسخه طبع جدید قرائتین است. ولی در نسخه طبع قدیم «صونا للقرآن» دارد.
«صونا للقرآن عن التنافي»؛ یعنی «یطّهرن» و «یطهُرن» هر دو قرآن هستند و نمیتواند تنافی هم باشد. پس آن استحباب است.
ببینید تصریح علامه بود که «قرائتین کآیتین» است، «یحب العمل بهما». این عبارت، همان عبارت قطب راوندی در فقه القرآن بود. سه جای فقه القرآن فرمودند، «یجب العمل بالقرائه» اگر تام شد و صحیح شد.
سید مرتضی فرمودند، سید رضی در تفسیرشان فرمودند، مکرر شیخ الطائفه دارند، آدرس های اینها موجود است و من هم تکرار نمیکنم. تنها اشاره میکنم. در فدکیه همه صفحاتش موجود است. اگر مراجعه کنید، میبینید.
شاگرد: عبارات صریح در این نیست که این قرائات قرآن است. نهایتاً اشاره و ظهور می باشد. چون یجب العمل کآیتین، تشبیه است. وجه تشبیه آن هم «یجب العمل» است. «یجب العمل» اعم از این است که متواتر باشد یا قرآن باشد. میتواند متواتر نباشد.
استاد: احسنت. لذا به بخش کتاب الصلاه ایشان میرویم تا ببینیم منظور ایشان چیست. فرمایش شما است یا چیز دیگری میخواهند بگویند. آن جا مقدمه اینجا است.
در کتاب الصلاة منتهی میآییم. منتهی چون مفصل است، بخش قرائت آن خودش یک مقاله است. یک رساله بلند و بالایی است. اگر شما بخش قرائت منتهی را جدا کنید، یک رساله خیلی عالی در فروعات قرائت است. در کتاب من ٢٧٣ است. به کتاب شما جلد پنجم، صفحه ۶۴ است. ایشان که وارد بحث قرائت میشوند چند مسأله دارند. من تا سیزده-چهارده مورد را شماره گذاشتم. آن چه که الآن منظور من است، اینجا است: ذیل مسأله پنجم، میفرمایند: «فروعٌ».
«مسألة: وتبطل الصلاة لو أخل بحرف واحد[2]»؛ اگر در نماز به یک حرف از حروف قرآن اخلال کند، نمازش باطل است. فروعاتی را مطرح میکنند:
[الخامس] يقرأ بما نقل متواترا في المصحف الذي يقرأ به الناس أجمع ولا يقول على ما يوجد في مصحف ابن مسعود لان القرآن ثبت بالتواتر ومصحف ابن مسعود لم يثبت بتواتر ولو قرأ به بطلت صلاته خلافا لبعض الجمهور. لنا: أنه قراءة بغير القرآن فلا يكون مجزيا[3]
«الخامس: يقرأ بما نقل متواترا في المصحف الذي يقرأ به الناس أجمع ولا يقول على ما يوجد في مصحف ابن مسعود لان القرآن ثبت بالتواتر ومصحف ابن مسعود لم يثبت بتواتر ولو قرأ به بطلت صلاته خلافا لبعض الجمهور»؛ این خیلی جالب است. علماء شیعه همه میگویند که تواتر شرط است اما بین اهلسنت اختلاف است.
از جاهایی که ما بهخوبی استفاده نکردیم همینجا است. یعنی حتی اگر علماء شیعه تواتر را میگویند خود اهلسنت در اینجا به تواتر قائل نیستند. میدانید چه فایدهای دارد؟! الآن من فایده را چطور عرض کنم؟! وقتی صدها شبکه ماهوارهای علیه شیعه، بحث تحریف را میآورند، اگر همین تفاوتی که شیعه قائل به تواتر هستند و در آنها اختلاف است را بهخوبی توضیح بدهید، ساکت میشوند. ولی ما این کار را نمیکنیم. وقتی نمیکنیم، چه کنیم؟!
حالا من جلوتر گفته ام. عبارت مفصل ابن تیمیه است، اگر الآن به سلفی ها بگویید ابن تیمیه گفته، آنها ساکت میشوند. خود ابن تیمیه مفصل این را دارد و قائل هم میشود. حتی جمع میکند. از جدش میگوید که مقری بوده، خودش قاری و مقری نبوده، از او نقل میکند. من اینها را جلوتر گفته ام. در فدکیه هم یک صفحه بلند و بالایی هست. کلمات ابن تیمیمه راجع به این.
«لنا»؛ استدلال را ببینید. چرا اگر به مصحف ابن مسعود بخوانیم باطل است؟«أنه قراءة بغير القرآن فلا يكون مجزيا»؛ قرآن نیست. قرآن باید متواتر باشد.
[1]البقره ۲۲۲
[2]منتهى المطلب - ط القديمة ج۱ ص۲۷۳
[3]همان
بدون نظر