نقد بیان علامه عسگری در قرائت «فلا یخاف عقبها» با استناد به قرائت مغاربه
دراسة روايات سورة الشمس (الف) ۹۹۵- السياري عن محمد بن علي عن أبي جميلة عن الچلبي و الفضيل أبي العباس عن أبي عبد اللّه عليه السلام و علي بن الحكم عن أبان بن عثمان عن فضيل عن أبي عبد اللّه (ع) يقرأ فلا يخاف عقبيها.
(ب) ۹۹۶- و عن يونس عن صلت بن الحجاج قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقرأ فلا يخاف عقبيها.
(ج) ۹۹۷- الطبرسي قرأ أهل المدينة و ابن عامر فلا يخاف عقبيها و كذلك في مصاحف أهل المدينة و الشام و روى ذلك عن أبي عبد اللّه عليه السلام.
دراسة الروايات: أ - [الآية ] - قال اللّه سبحانه في الآية (۱۵) من سورة الشمس: وَ لاٰ يَخٰافُ عُقْبٰاهٰا . و في الروايات: «فلا» - بدل - وَ لاٰ .
ب - السند: 1 - رواية السيّاري المتهالك (۹۹۵) في سندها: محمد بن علي (أبو سمينة) ضعيف غال كذاب عن أبي جميلة (مفضل بن صالح) و هو قرينه. و روايته (996) مرسلة. 2 - رواية الطبرسي (۹۹۷) و ما أورده في ذيلها بلفظ «روى» اشعارا بضعفه عنده و لم نجد لها معينا غير معين السيّاري المتهالك و بتفسير الآية بتفسير الطبري و الزمخشري و الفخر الرازي و القرطبي و معاني القرآن للفراء: و أهل المدينة يقرءون (فلا) و قرأ نافع و ابن عامر (فلا) . إذا فالقراءة منتقلة و ليس للشيخ و ظهير أن يستدلا بها على مرادهما.
ج - المتن: و هذه - أيضا - كسابقتها قراءة لبعض الناس و لا يصح الاستناد إليها في القول بتحريف القرآن و العياذ باللّه.[1]
«دراسة روايات سورة الشمس»؛ مرحوم نوری آوردهاند، احسان ظهیر هم در کتابش آورده است. مرحوم آقای عسگری در کتابش مدام استاد استاد میکند. لحن آقای عسگری خوب است؛ مودبانه برخورد میکنند. استاد ظهیر…! از چیزهایی که حاج آقا از مرحوم آسید شرف الدین در المراجعات خیلی تجلیل میکردند، همین بود. میگفتند حتی آن طرف فحش میدهد، اما ایشان میگفتند استاد اینطور فرمودند. ایشان هم همینطور هستند. ادبیات آقای عسگری ادبیات ملایم و با احترام است. درستش هم همین است. وقتی ایشان «شیخ» یعنی محدث نوری، «ظهیر» که میگویند یعنی همان استاد ظهیر. البته اینجا استاد نگفته اند ولی در جاهای دیگر استاد را میگویند.
مرحوم نوری این روایت را آورده، احسان ظهیر هم به تبع او آورده است. در سوره والشمس یک روایت آورده است.
«السياري عن محمد بن علي عن أبي جميلة عن الچلبي و الفضيل أبي العباس عن أبي عبد اللّه عليه السلام و علي بن الحكم عن أبان بن عثمان عن فضيل عن أبي عبد اللّه (ع) يقرأ فلا يخاف عقبيها»؛ با فاء است. روایت دوم:
«عن يونس عن صلت بن الحجاج قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقرأ فلا يخاف عقبيها»؛ خب آقای عسگری باید چه کارش کنند؟
یک جای دیگر هم داریم؛ فرمودهاند: «الطبرسي»، همانی است که در جلسه قبل خواندم.
«الطبرسي قرأ أهل المدينة و ابن عامر فلا يخاف عقبيها و كذلك في مصاحف أهل المدينة و الشام و روى ذلك عن أبي عبد اللّه عليه السلام»؛ این را آوردهاند و حالا میخواهند جواب بدهند.
«دراسة الروايات»؛ السند دارند و المتن. متن و سند را بررسی میکنند. خب سه روایت شد، میفرمایند:
«رواية السيّاري المتهالك»؛ خود سیاری ضعیف است. شما میخواهید از کتاب او شاهد بیاورید؟!
شاگرد: متهالک بالاتر از ضعیف است؟
استاد: ظاهراً بله. اصطلاحی که ایشان به کار میبرند شاید خاص ایشان باشد. در جای دیگر متهالک را ببینیم.
خب سندش چیست؟ خودش که متهالک است، سندی هم که آورده این است:
«في سندها: محمد بن علي (أبو سمينة) ضعيف غال كذاب عن أبي جميلة (مفضل بن صالح) و هو قرينه»؛ او هم مثل او غالی و کذاب است. «و روايته مرسلة»؛ در دومی هم «عن یونس» دارد که واسطه خورده و مرسله است. روایت سوم هم روایت طبرسی است.
«۲ - رواية الطبرسي (۹۹۷) و ما أورده في ذيلها بلفظ «روى» اشعارا بضعفه عنده و لم نجد لها معينا غير معين السيّاري المتهالك»؛ میگویند مرحوم طبرسی در مجمع البیان فرمودهاند «روی». «روی» یعنی ضعیف است. گمان نمیکنم شما مجمع البیان را بگردید و بحث کنید اینطور باشد. اصلاً مرحوم طبرسی وقتی میفرمایند «روی» منظورشان ضعف نیست. و الا چه کار داشتند روایت ضعیف را بیاورند؟! فضای قرائات همان فضای نص است؛ میخواهند بگویند در اینجا مدونا به امام علیهالسلام سند داریم. اما ایشان میگویند اشعار به ضعف دارد. این روایت طبرسی کمک کاری هم غیر از روایت سیاری ندارد که آن را هم گفتیم متهالک است و فایدهای ندارد. پس نزد روایات شیعه «فلایخاف» کنار رفت. این برای آنها. خب بعدش چه؟ میگویند بروید در تفاسیر اهلسنت ببینید، آنها هستند که مفصل «فلا یخاف» را آوردهاند. در فصل الخطاب مرحوم نوری «فلا یخاف» آوردهاند، احسان ظهیر میگوید شیعه میگوید با این قرائت قرآن تحریف شده، و حال آنکه در تفاسیر اهلسنت آمده و در شیعه نیست.
«و بتفسير الآية بتفسير الطبري و الزمخشري و الفخر الرازي و القرطبي و معاني القرآن للفراء: و أهل المدينة يقرءون (فلا) و قرأ نافع و ابن عامر (فلا)»؛ پس این قرائت برای آنها است و در تفاسیر آنها است. «إذا فالقراءة منتقلة»؛ اصطلاح منتقله را در این کتاب دارند. میگویند روایات شیعه که ضعیف بود. ما که شیعه هستیم اینها را قبول نداریم. شما در تفاسیر خودتان قبول دارید و «الروایة منتقلة»، یعنی روایتی که در کتاب ضعیف شیعه آمده از فضای اهلسنت آمده است. «و ليس للشيخ»؛ شیخ نوری «و ظهير»؛ احسان ظهیر که اینها را آورده، «أن يستدلا بها على مرادهما».
خب الآن ملاحظه میکنید، دلیل اینکه گفتم بحث رسم خیلی مهم است، این است: الآن حاصل فرمایش ایشان چه شد؟ خب «فلا یخاف» تحریف هست یا نیست؟ مدام میگویند تحریف است، آن هم روی مبنای حرف واحد. خلاصه کدام یک از این قرائات است؟ «فلایخاف» یا «ولایخاف»؟! شما این کتاب را نوشته اید که روی مبنای حرف واحد بگویید تحریفی اصلاً نیست. خب الآن کدام یک از آنها را انتخاب میکنید؟ شما کدام را نوشته اید که تحریف در آن نیست؟ کدام یک را انتخاب میکنید؟
شاگرد: «و لا یخاف» را.
استاد: چرا؟
شاگرد: چون قرائت رایج است.
استاد: خب به الجزائر بروید و مصحف را باز کنید. مصحف الجزایر در اینترنت موجود است و قرائات های آنها هم موجود است. مصحف آنها «فلا» است.
شاگرد۲: در عربستان چند مصحف چاپ شده است.
استاد: بله، اول مصحف مدینه از حفص آمد، واهمه داشتند. کاملاً معلوم بود. متخصصین آنها از بازتابش واهمه داشتند. کمکم که جا گرفت و حرفها پخش شد و همه مطالب مستند قدیمی را شنیدند، واهمه رفت. الآن در سایت رسمی چاپ خانه آنها ده مصحف هست. یکی از آنها مصحف ورش است. مصحف قالون هست، ابوبکر شعبة بن عیاش هست و … . عثمان طه همه اینها را نوشته است. حتی شماره آیهها را نوشته است. مثلاً «الرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ»[2] در قرائت حفص و عد الآی، شماره آیه ندارد، ولی در بعض قرائات دیگر عد الآی دارد. و چیزهایی که دیگر کاملاً در فضای قرائات برای متخصصین واضح است. یعنی مستندات به قدری هست که تنها کسی که نا آگاه است، در فضای خیالات خودش است. اما کسی که برود ببیند چقدر مستندات کالشمس هست، هر چه بیشتر اینها را میبیند اصلاً بینه و بین الله تردید نمیکند که اینها هست. لذا چاپ خانههای آنها الآن دارند. بحمد الله در ایران هم قرائات عشر هم چاپ کردهاند. ده قرائت با بیست راوی در یک مصحف شریف هست. کنار دست هر کسی باشد و با مصحف انس بگیرد، برای خودش چیزی میشود.
شاگرد: نسخه ای که در سالهای اخیر در عربستان پخش میشود تا زوار بیاورند، در آخرش بیست و پنج صفحه راجع به قرائات و هجاء و حروف توضیح دادهاند.
استاد: من آن را در فدکیه آوردهام. چون مطالب مهمی است. یکی دیگر هم در صفحه رسم المصحف است. از لجنه مفتین و بزرگان عربستان است که راجع به همین بحث کردهاند که چه کارش کنیم. هیچ چیزی هم از خودشان ندارند. من اولی که ثبت کردم گفتم آنها خودشان چیزی دارند، بعد که نگاه خریداری کردم دیدم همه آنها نقل است. یک مقاله خیلی ضعیفی بود. ولی علی ای حال آوردهاند. یعنی مستندات، مستندات محکمی است. هر کسی بهدنبال آن برود تردید نمیکند که این فضا فضای کاملاً مقبول نزد کل است. به شرطی که آدم بهدنبال آن برود.
[1] القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج 3، ص ۷۹۹-۸۰۰
[2] ابراهیم ۱
بدون نظر