نقل مدون قرائات مختلف با وجود اشتهار و وضوح قرائت اهل بلاد
بحث ما سر این بود، وقتی مصحف عثمان را جمع میکردند آیا تعمد داشتند خطی را برای خصوص مصحف قرار بدهند یا نه؟ بحث خوبی است. گمان من این است که فعلاً غلبه با این است. رجحان با این است که تعمد داشتند. بزرگانی از اهل فن که این را گفتند بی جا نگفته اند. ولی در کتاب پژوهشی در رسم المصحف و آقای غانم قدوری گفته بودند نه. اینها که نوشته بودند تنها یک قرائت منظورشان بود. ولی چون مردم حافظ بودند طبق حفظیات خودشان اینطور خواندند. حرف دکتر غانم قدوری را عرض کردم. این اصل بحث ما بود. میخواستم عبارات دانی را بخوانم. اعزه منت گذاری میکنند و مطالب را پی میگیرند و در اینجا میگذارند. هر چه استفاده کردم را خدمت شما میگویم تا شما هم اگر در ذهنتان نبوده بهره ببرید.
دیروز شما جملهای را گفتید؛ در جلسه قبل من عرض کردم در مباحثه طلبگی ما بهدنبال چیزهایی هستیم که صبغه فقهی و حوزوی هم داشته باشد؛ چون اینها برای فضایی که سیطره پیدا کرده کمک میکند. یکی از آنها همان نماز عید فطر بود. نماز اهلسنت را هم در همان صفحه «فلایخاف عقبها» گذاشتهاند. من از الموسوعه هم به آن اضافه کردم. ولی علی ای حال سوره مبارکه شمس سوره ای مورد تأکید بوده، سوره کوتاه بوده که امامان جماعت زیاد میخواندند، یکی از موارد مهم اختلاف مصاحف الامصار است. در مصاحف شام و مدینه «فلا یخاف» بوده، در مصاحف کوفه و مکه و بصره «ولا یخاف» بوده. مرحوم طبرسی بر عبارت شیخ الطائفه اضافهای داشتند، فرموده بودند: « روی ذلک عن ابی عبدالله». شما فرمایش خودتان را بگویید.
شاگرد: عرض کردم اگر ایشان میخواهند بگویند قرائت اهل مدینه به این صورت بوده، پس چرا از امام روایت میکنند؟
استاد: فرمایش ایشان ناظر به آن عرض من بود که عرض کردم «روی عن ابی عبدالله» طبیعی است. چرا؟ چون امام علیهالسلام در مدینه بودند و مصحف اهل مدینه هم «فلا یخاف» بود، لذا حضرت هم «فلایخاف» میخواندند. ایشان فرمودند خُب اگر برای اهل مدینه بود، دیگر نیازی نبود «روی ذلک عن ابی عبدالله علیهالسلام». این مطلب خوبی است. الآن هم نظیر آن را میخواهم از کتاب «القرآن و روایات المدرستین» بخوانم.
همان لحظه خدمت ایشان به این صورت گفتم؛ البته الآن هم در ذهنم همانطور است و مدتی هم طول کشیده تا مثل من طلبه که اینها را نخوانده بودم، در فضای آن قرار بگیرم. یک اصطلاحات ظریفی دارند کسانی که یک عمر کارشان در قرائات بود. میرفتند و مینشستند…؛ عرض کردم شهید ثانی که میگوید من دوبار قرائات سبعه را نزد استاد گرفتم، قرائات عشره را تا سوره کهف گرفتم. لذا میرفتند و مینشستند، استاد می خوانده. آقای حسن زاده میفرمودند آقای شعرانی میگفتند اینجا نمیتوانی همینطور بنشینی. باید چشمت به لبان من باشد. اینها جلساتی بوده که واقعاً مفصل بوده. متأسفانه از قرن دهم به بعد و صنعت چاپ، این جلسات ور افتاد. اینها که ور افتاد خیلی از فضاها اصلاً فراموش شد. این خیلی مهم است که این فضاها بین آنها بوده.
خُب یکی از کلماتی که ابن جزری و دیگران دارند، این است: میگویند «اهل الأداء، اهل النص»، «النص و الاداء». در النشر ببینید. اصلاً دو کار انجام میشود. اداء یعنی بنشینیم و بخوانم، بببین و بنشین و بگو. اهل الاداء هم مفصل بوده؛ افرادی داشتند که اسم هایشان معلوم بوده، اساتیدشان و شاگردانشان معلوم بوده. یکی هم «النص» است. یعنی آن چه که محاوره میشده مدون میشده، مکتوب میشود، نوشته میشده، در کتابها میآمده. خود ابن جزری در النشر حدود پنجاه یا صدوپنجاه کتاب نام میبرد. پنجاه کتاب هم خودش خیلی است. ابن جزری پنجاه کتاب را آورد تا سندهای این ده قرائت را با بیست راوی سامان بدهد. اینها نص میشوند. یعنی کتابهایی که مشایخ بزرگ مقری آنها را نوشتهاند و تصریح کردهاند. پس بنابراین وقتی میگویند «روی»، یعنی وقتی به فضای نص وارد شوید، روایت مدون از امام صادق علیهالسلام داریم. این جور نیست که بگوییم چون اهل مدینه «فلایخاف» میخواندند، دیگر چه کار داریم، خُب حضرت هم مدینه بودند! نه، ما غیر از مسأله اداء و تواتر میدانی آن، با نص کار داریم. همه اینها مدون است. ابن حجر در فتح الباری[1] میگوید: شيخ شيوخنا أبي القاسم عيسى بن عبد العزيز اللخمي بزرگترین کتاب - الجامع الأكبر والبحر الأزخر- را در همه قرائات جمع کرده است. این آقای سنی که ابن حجر از او نقل میکند…؛ در آیه «وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا»، چیزی که از روایت امام علیهالسلام در کتب شیعه هست و در این قرائت خواندهاند، این آقای سنی در کتابش آورده است. یعنی مدون است. این نص میشود. یعنی قاری دارد کتاب مینویسد و قرائات را مدون میکند؛ به نحو نص؛ از امام صادق علیهالسلام هم مروی است که «واجعل لنا للمتقین اماما»، نه «واجعلنا»[2]. خُب این نص و فضای نص میشود. بنابراین این یک چیزی است که نزد آنها روشن است. هر چه هم جلوتر برویم میبینیم که این کارها را هم کردهاند. بهتآور است. بینی و بین الله میگویم. برای شخص من مکرر میشد که بهت زده میشدم. یعنی وسعتی که مسأله قرائات و حفظ آن دارد، به این صورت است. و اینها بحمدالله موجود است. یک وقتی است که میگوییم یک زحمتی کشیدهاند و از بین رفته، اما اینطور نیست. البته بخشی از آن چرا. اگر یادتان باشد دانی در چهارصد و چهل و چهار وفات کرده است. طبقات القراء دارد. ذهبی دارد. ابن جزری هم در قرن نهم دارد. اینها همه دارند. اما دانی در قرن پنجم بیست جلد طبقات القراء دارد. جلوتر عرض کرده بودم. اینها شوخی است؟! اما کتاب نیست. هر چه کتاب مفصل تر شود استنساخ آن کمتر میشود. حجم خود کتاب سبب ماندگار نشدنش میشود. استنساخ نمیکنند. ولی در دست آنها بوده. یعنی ابن جزری آن را داشتهاند. طبقات القراء دانی بیست جلد است. ببینید چه کار میکردند! یعنی تکتک استاد، شاگردانش و همه را بگویند تا کجا خواند، چه روزی آمد و چه روزی نیامد. این قدر دقیق همه اینها بوده. وقتی ما خبر نداریم از دور کلی گویی میکنیم. هر چه جلوتر میرویم مستند میبینیم که میتوان بهدنبال آن رفت، آدم بهت زده میشود که دستگاه کتاب خدا این قدر منضبط و مرتب است. ما محتاج این نیستیم که در فقه بگوییم همین که بر نهج عربی خواندید خوب است! یا عبارتی که از مرحوم فیض خوانده بودم، آن آقا گفته بودند واقعاً این عبارت فیض است؟! فیض چه گفتند؟ گفتند بهترین قرائت این است که به زبانتان راحت بیاید. وقتی آن را میخوانید ببینید راحت است. یعنی هر جوری شد. میگفتند واقعاً گفته است؟ بله. وقتی مبناء، اینطور میشود… . و حال اینکه اصلاً اینطور نبوده. در فضای قرائات شیخ، سماع، استاد دخالت دارند. الآن که ما اینها را بحث میکنیم یک ذرهبینی داریم که جدا میکنیم. یعنی جایی که قرائتی است که سند ندارد، پشتوانه ندارد، کنار است. لذا مرحوم شیخ الطائفه در تبیان –مدتی طول کشید تا به این برسم- قشنگ ذرهبین میگذارند و میبینند یک قرائت به حد شهرت و استفاضه میرسد یا نه. اگر نرسد اصلاً کاری با آن ندارد. مخصوصاً روی مبنای شیعه؛ میگویند قرائت قرآن باید مشهور بین مسلمین باشد. اگر مشهور نباشد ما با آن کاری نداریم؛ لایُقرأ. حتی گاهی خود اهلسنت دارند، ولی مرحوم شیخ میگویند باید مشهور باشد. اما وقتی قرائت به حد شهرت رسید دیگر حرفی ندارند. «المجاز بین القراء»، همانی که اول تبیان گفتند.
من راجع به «الجائز» صفحهای ایجاد کردهام. از نظر فقهی بسیار مهم است. متون قویم فقه شیعه از شرائع و … دارند. «لقّنها الجایز»؛ ما از این «الجایز» مفصل بحث کردیم. بین فقهای شیعه یک اصطلاحی بوده که تعیین قرائت در «مهر» نیازی نیست. خُب اگر تعلیم قرائت را مهر کرد، چه کار کند؟ «لقّنها الجایز»؛ این «الجایز» یک اصطلاح فقهی بوده. اصلاً فراموش شده و همه اینها محو شده است. در آن صفحه فدکیه نگاه کنید من همه عبارات را آوردهام. اینها از نظر فقهی کم نیست. فقها تعدد قرائات را جایز میدانستند. جایز کدام بوده؟ آن چه که مثل علامه حلی و محقق میگفتند متواتر است و میدانیم که قرآن است. چون قوام قرآنیت به تواتر است.
شاگرد: در نتیجه دیگر ملازمه ای بین قرائت اهل مدینه و قرائت امام علیهالسلام نیست؟
استاد: ملازمه به آن معنا نیست.
شاگرد٢: لازمه فرمایش شما این است که امام در سلسله سند باشند؟ سؤال ایشان در مورد «روی» در روایت بود. جواب حضرت عالی این بود که امام هم در این سلسله اسناد بودهاند. باید ببینیم بودهاند یا نه.
[1] فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ٩ص٣۶؛
«ثم بعد كتابتي هذا وإسماعه وقفت على الكتاب الكبير المسمى بالجامع الأكبر والبحر الأزخر تأليف شيخ شيوخنا أبي القاسم عيسى بن عبد العزيز اللخمي الذي ذكر أنه جمع فيه سبعة آلاف رواية من طريق غير مالا يليق وهو في نحو ثلاثين مجلدة فالتقطت منه ما لم يتقدم ذكره من الاختلاف فقارب قدر ما كنت ذكرته أولا وقد أوردته على ترتيب السورة».
[2] همان ص 37؛ «واجعلنا للمتقين قرأ جعفر بن محمد واجعل لنا من المتقين إماما».
بدون نظر