٣.شأن نزول آیه
النزول
قال مقاتل نزلت الآية في سعد بن الربيع بن عمرو و كان من النقباء و في امرأته حبيبة بنت زيد بن أبي زهير و هما من الأنصار و ذلك أنها نشزت عليه فلطمها فانطلق أبوها معها إلى النبي فقال أفرشته كريمتي فلطمها فقال النبي لتقتص من زوجها فانصرفت مع أبيها لتقتص منه فقال النبي ارجعوا فهذا جبرائيل أتاني و أنزل الله هذه الآية فقال النبي ص (أردنا أمرا و أراد الله أمرا) و الذي أراد الله خير
و رفع القصاص و قال الكلبي نزلت في سعد بن الربيع و امرأته خولة بنت محمد بن مسلمة و ذكر القصة نحوها و قال أبو روق نزلت في جميلة بنت عبد الله بن أبي و في زوجها ثابت بن قيس بن شماس و ذكر قريبا منه.[1]
کلام مجمع البیان
مرحوم طبرسی در مجمع البیانمی فرماید: «النزول :قال مقاتل» بعد اینکه را نقل کردند میگویند: «قال الکلبی ….و ذکر القصة نحوها کذا» یعنی نزدیک این قصه در کلمات قدما مفصل بوده که اصل ریخت قضیه را بیان میکند. حالا اسم اینکه آن شخص که بود ممکن است یا از سوء حافظه یا تعدد واقعه یا امثال اینها استفاده بشود.
نزول چه بوده؟«قال مقاتل نزلت الآیة فی سعد بن ربیع بن عمرو» این یکی از امور شأن نزولی است که کار را دارد مشخص میکند. کلیگویی نمیکند، دارد اسم میبرد. خود اسم بردنهای خاص، شما را متمکن می کند از تحقیق بیشتر. اصلاً یک کسی بوده، جزء صحابه است، جای دیگر اسمش آمده یا نه؟ دارد اسم میبرد. «نزلت فی سعد بن ربیع بن عمرو و کان من النقباء و فی امرأة» یک زن داشت «حبیبة بنت زید بن ابی زهیر و هما من الانصار» ملاحظه کردید، دارد همه چیز را آدرس میدهد.«ذلک انها نشزت علیه» زن این سعد بر او ناشزه شد. نکات را نگاه کنید بعد دو تا آیه بعدش، «ان خفتم فابعثوا حکما» تناسب را ببینید.
«نشزت علیه» زنش بر او ناشزه شد«فلطمها» او هم یک سیلی به او زد. «فانطلق ابوها معها» این خانم هم تا سیلی را خورد با اینکه ناشزه بود، پیش بابایش دوید. گریه و زاری که این به من سیلی زده. بابا هم بابا است، دلش رحم میآید. «فانطلق ابوها معها الی النبی» دست دخترش را گرفت آمدند محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. یا رسول الله این داماد من دختر من را سیلی زده. حضرت هم فرمودند قصاصش کنید، چه حقی داشته سیلی بزند؟« فقال» پدر آن خانم که سیلی خورده بود گفت «افرشته کریمتی » افرشته ؛در روایت است که الولد للفراش. افرشته کریمتی دخترم را عیالش دادم. فراش او شده، کریمتی. کریمه من بوده «فلطمها»، در گوشش سیلی زده. «فقال النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم: لتقتص من زوجها» شما باید قصاص کنید بروید بیاورید شوهر را، سیلی را پس بدهد. «لتقتص منه فانصرفت مع ابیها لتقتص منه». این خانم هم خوشحال گفت برویم که شوهری را که یک سیلی به من زده حالا آبرویش را جلوی همه ببریم. یک سیلی پس بزنیم آن هم با امر حضرت که دیگر معلوم باشد. در همین فاصله که رفتند دستگاه قصاص به پا بشود «فقال النبی ارجعوا ارجعوا،» آیه نازل شد جبرئیل آمد جلوگیری کرد. من گفتم قصاص کنید. «فقال النبی ارجعوا فهذا جبرئیل اتانی و انزل الله هذه الآیة...اردنا امرا و اراد الله امر» ما ابتدا گفتیم قصاص کنید اما خدا اینجا قصاص را اجازه نفرمود. «و الذی اراد الله خیر و رفع القصاص.قال الکلبی نزلت فی سعد بن الربیع »
باز آن هم تأییدش که یعنی بین بزرگان حدیث و تاریخ این نقل مطرح بوده است ،کلبی کم کسی نیست. خبره فن تحدیث است. مقاتل هم از بزرگان مفسرین است از صدر اوّل است این روایات بینشان بود. کلبی هم میگوید«ذکر القصة نحوها و قال ابو روق نزلت فی جمیلة بنت عبد الله بن عبیده» ببینید همین اسمش جمیله بود، در نقل قبلی حبیبه بود، این میگوید جمیله. و زوجها ثابت بن قیس. اسمها را تغییر داده است.
من که از باب قرائن داخلی آیه و تطبیقش با این قضیهای که مفصل هم آمده شواهد روشنی دارم. مثلاآیه دارد «و اضربوهن» یعنی آن لطمها را اشاره می کند به واضربوهن. خیلی زیباست.نظیرش هم خیلی می آید .
اشکال علامه طباطبایی
و فيه، أيضا بإسناده عن إبراهيم بن محرز قال: سأل أبا جعفر (ع) رجل و أنا عنده قال: فقال رجل لامرأته: أمرك بيدك، قال: أنى يكون هذا و الله يقول:الرِّجالُ قوّامونَ عَلَى النِّساءِ؟ ليس هذا بشيء.
و في الدر المنثور، أخرج ابن أبي حاتم من طريق أشعث بن عبد الملك عن الحسن قال: جاءت امرأة إلى النبي ص تستعدي على زوجها أنه لطمها، فقال رسول الله ص:القصاص، فأنزل الله: الرِّجالُ قوّامونَ عَلَى النِّساءِ الآية- فرجعت بغير قصاص
أقول: و رواه بطرق أخرى عنه (ص)
، و في بعضها: قال رسول الله ص: أردت أمرا و أراد الله غيره
، و لعل المورد كان من موارد النشوز، و إلا فذيل الآية:«فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا» ينفي ذلك.
و في ظاهر الروايات إشكال آخر من حيث إن ظاهرها أن قوله (ص): القصاص بيان للحكم عن استفتاء من السائل لا قضاء فيما لم يحضر طرفا الدعوى، و لازمه أن يكون نزول الآية تخطئة للنبي ص في حكمه و تشريعه و هو ينافي عصمته، و ليس بنسخ فإنه رفع حكم قبل العمل به، و الله سبحانه و إن تصرف في بعض أحكام النبي ص وضعا أو رفعا لكن ذلك إنما هو في حكمه و رأيه في موارد ولايته لا في حكمه فيما شرعه لأمته فإن ذلك تخطئة باطلة.[2]
تخطئه در قضاوت؛ تخطئه در بیان حکم شرعی
مرحوم علامه طباطبایی در مورد این شأن نزول میفرمایند که« و فی ظاهر الروایات اشکال آخر من حیث ان ظاهرها ان قوله صلی الله علیه و آله و سلم القصاص بیان للحکم عن استفتاء من السائل لا قضاء.»یکی وقتی است حضرت در موضوع خاصی قضاوت میکند، از باب ولایت. ولایت و قضاوت موضوعی. خدای متعال میآید در این موضوع یک آیهای نازل میشود، مشکلی نیست.
اما یک وقتی هست حضرت حکم شرعی را میپرسند. حضرت استفتاء را حکم شرعی در جوابش بیان میکنند. اینجا غلط است بگوییم آیه آمد حضرت را تخطئه کرد. میفرمایند با عصمت پیامبر منافات دارد. یعنی حضرت خطا کرد. خطای در جواب دادن مسئله شرعی. این آیه میآید میگوید شما مسئله را بد جواب دادید. «لم یحضر طرفا الدعوی» این ها نیامده بودند که حضرت قضاوت کند. پس استفتاء را جواب دادند «و لازمه ان یکون نزول الآیة تخطئة للنبی صلی الله علیه و آله و سلم فی حکمه و تشریعه و هو ینافی عصمته و لیس بنسخٍ» بگوییم آیه آمده حکم را نسخ کرده. آیه که نسخ نکرده. «فانه رفع حکم قبل العمل به» هنوز عمل نشده بود. حضرت فرمودند بروید قصاص کنید، قصاص نشده آیه آمد. نسخ الحکم قبل العمل به قبیح است که. میگویند قبل از عمل است، نسخ هم نبود. «و الله سبحانه و ان تصرّف فی بعض الاحکام النبی وضعاً او رفعاً» اما حکم النبی بوده، موضوع بوده، قضاوت بوده. «لکن ذلک انما فی حکمه و رأیه فی موارد ولایته لا فی حکمه فی ما شرّعه لأمته فانّ ذلک تخطئة باطلة» این فرمایش ایشان به این شأن نزول که باید در نظر داشته باشیم.
پاسخ اشکال علامه
بیان حکم الهی ؛ تمهید حکم الهی
در مقام پاسخ میتوان اینگونه گفت که مقام پیامبر سازگاری ندارد اگر این را سهو بگیریم، نه اینکه توطئه بگیریم. موارد متعدد معصومین کاری را میکنند توطئةً، تمهیداً نه خطاءً و سهواً. خیلی نظیر دارداین آقا آمد دست دخترش را گرفته، شوهرش در گوشش زده، آن هم گریه میکند محضر پیامبر. حضرت هم فرمودند بروید قصاص کنید. راه افتادند رفتند، گفتند برگردید. آیه نازل شد. گفتند که ما میخواستیم قصاص صورت بگیرد خدا این را نخواست، چیز دیگری نازل شد.
آیا اینجا توطئه و تمهیددر نزول آیه شریفه و بیان حکم برای جایی که الآن مفسده و استبعاد بیرونی دارد، امرمشکلی است؟ درکش ممکن نیست؟ یعنی الآن خودتان صحنه را ببینید. پدری بچهاش کتک خورده، دست دختر مظلوم کتک خورده را با اشک چشم پیش حضرت میآورد، میگویند که خوب کاری کرده دختر را زده است. آن هم در اولین برخورد. آخر این طور؟ اینکه دیگر همه چیز را زیر سؤال میبرد. مظلوم هم دیگر نیاید تظلّم کند؟ ما آمدیم میگوییم زده در گوش او، ظالم در گوش او زده شما چه کار کن؟ این وجه دارد، حضرت میگویند از باب توطئه. نظیر هم خیلی دارد.
آیه تطهیر
برای آیه تطهیر هم همین را عرض میکنم. ببینید چه زیبا. حضرت وقتی اصحاب کساء را جمع کردند، کأنّه میگویند که خبر دارم چه نازل میشود. «اللهم هؤلاء اهل بیتی اذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً». جبرئیل نازل میشود آیه را میآورد[3]. یعنی تناسب دعای حضرت، عملکرد حضرت با آن که نازل میشود و ممهّدیت یک رفتار حکیمانه پیامبر برای آن چیزی که الآن بعدش میآید.
«لا تحرّک به لسانک»
«لا تحرک لسانک[4]» هم چه بود؟ در تفسیر ببینید. حضرت در شب قدر تمام آیاتی که تا سال بعد میآمد میدانستند و لذا شروع میکردند خواندن. هنوز جبرئیل نخوانده بود، حضرت میخواندند[5].حکمت تمهید. تمهید نزول، در نظر گرفتن تاب و تحمل مخاطب یعنی مسلمینی که ضعیف بودند، حدیث العهد بالاسلام و نزول وحی بودند.
این کجایش محال است؟ و کاملاً هم صحنه مدیریت شد. یعنی اوّل این ها آرام شدند، حضرت ابتدا فرمودند بروید بزنیدش. یعنی کاملاً مثل یک تخلیه شدن روحی که این ها گفتند الآن میرویم همان چیزی را که زده، ظلمی را که کرده جواب بدهد. اما آیا نظام خانواده بند میماند که دخترها پیش بابا بدوند و گریه کنند و بابا من را چه کرد، بیا دستگاه قصاص به پا کنیم؟
[2] الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 348-349
[3] و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر ع في قوله: إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا قال: نزلت هذه الآية في رسول الله ص و علي بن أبي طالب و فاطمة و الحسن و الحسين ع و ذلك في بيت أم سلمة زوجة النبي ص فدعا رسول الله ص عليا و فاطمة و الحسن و الحسين ع ثم ألبسهم كساء خيبريا و دخل معهم فيه ثم قال: «اللهم هؤلاء أهل بيتي الذين وعدتني فيهم ما وعدتني- اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا» نزلت هذه الآية- فقالت أم سلمة و أنا معهم يا رسول الله، قال أبشري يا أم سلمة إنك إلى خير(تفسير القمي ؛ ج۲ ؛ ص۱۹۳)
[4] لا تحرّک به لسانک لتعجل به انّما علینا جمعه و قرآنه فاذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه(سوره القیامه، آیه ١۶-١٩)
[5] ثم خاطب سبحانه نبيه ص فقال «لا تحرك به لسانك لتعجل به» قال ابن عباس كان النبي ص إذا نزل عليه القرآن عجل بتحريك لسانه لحبه إياه و حرصه على أخذه و ضبطه مخافة أن ينساه فنهاه الله عن ذلك( مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۱۰،ص۶۰۰)
و قوله تعالى: لا تحرك به لسانك؛ خطاب للنبي صلى الله عليه و سلم يقول: لا تحرك بالقرآن لسانك، لتعجل به (16)؛ بقراءته قبل أن يفرغ جبريل من قراءته عليك، و ذلك أن النبي صلى الله عليه و سلم كان إذا نزل عليه شيء من الوحي لم يفرغ جبريل من آخره حتى تلاه النبي صلى الله عليه و سلم مخافة أن ينفلت منه،( التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم (الطبرانى)، ج6، ص394)
بدون نظر