رفتن به محتوای اصلی

فصل پنجم : مظهر عبودیت و معرفت الهی؛ انبیاء و اوصیاء

سؤال دیگر :

خلقت بشر برای انبیاء و اولیاء، یا انبیاء و اولیاء برای بشر؟

آیا انبیاء و اولیاء به منظور راهنمایی بشر و هدایت او مأمور گردیده اند و یا بشر به منظور وجود آنها خلق گردیده؟ آیا همه خلق شده اند برای وجود مبارک حضرت سیدالشهداء - سلام الله علیه- یا نه حضرت سیدالشهداء خلق شده اند برای هدایت خلق؟

این هم سؤالی است و در بحث های مختلف جورواجور این سؤال مطرح می شود. من بصورت خلاصه آنچه در ذهنم است عرض می کنم خدمتتان؛

غایت خلقت و انواع آن

ببینید غایتِ خلقت، دوجور است:

۱. غایت استکمالی

 غایتِ استکمالیِ کمالی، که یک چیزی به کمالی برسد، خدای متعال می خواهد یک کمالی را به یک مخلوقی بدهد می گوییم: هدف از خلقت این بود که این إعطاء کمال را به او بکند، این را می گوییم: غایت کمالی استکمالی، به کمال برسد یا کمال را خدا به او بدهد با تدریج یا بدون تدریج، این یک جور است،

۲. غایت تکمیلی

امّا گاهی غایتِ خلقت، غایتِ تکمیلی است، صِرف این نیست که یک چیزی به یک کمال برسد. این سؤال که سؤال خیلی خوبی است مربوط می شود به این که غایتِ أنبیاء و اولیاء - علیهم السلام- غایتِ استکمالی نیست؛ غایتِ تکمیلی است.

تبیین در قالب مثال: دانشگاه ریاضی

یعنی چه؟ یک مثال عرض کنم؛ یک وقت هست می گویند: این دانشگاه به پا شده، شما می روید می بینید دانشگاهی است عظیم، دَم و دستگاهی برای خودش دارد، چه کلاس هایی چه سالن هایی چه اساتیدی، می گوییم: این دانشگاه برای چه درست شده؟ می گویند: این دانشگاه برای این است که ریاضیدان های بزرگ تربیت کند، این دانشگاه می خواهد کسانی از بشر که نبوغ ریاضی دارند شکوفا کند، اینها را برساند به کمال ریاضیات، بشوند دانشمندان بزرگ بشر در ریاضیات. ببینید این مثال همین که حرف زد دارد می گوید که غایت و هدف از این دانشگاه چیست؟ هدفش این است: صاحبینِ معرفت و علم بالا به ریاضیات. این یک جور است که می گوییم: غایتِ استکمالی، برسند به اینکه کامل شوند و از این دانشگاه بیرون بیایند.

أمّا یک وقتی هست می گویید: نه، می دانید این دانشگاه برای چه به پا شده؟ برای این نیست که عدّه ای ریاضی دانِ بزرگ بشوند؛ برای این است که کسانی که از این دانشگاه فارغ التحصیل می شوند، بهترین معلّم ریاضی بشوند که فکر ریاضی کلّ بشر را  بالا ببرند. خیلی فرق دارد؛ هدف از این دانشگاه تکمیل است؛ این است که کسانی از این دانشگاه خارج شوند و دیگران را تکمیل کنند.  این ها هم هدفند؛ دانشگاه برای این مدرّسین است؛ صِرفاً برای این نیست که مدرّس ریاضی بشوند. بلکه هدف این است که کسی باشد که غیر از این که خودش ریاضیات بلد است هر کسی را هم استعدادش را دارد ببرد به آن حدّی که استعدادش را دارد.

 این دوتا معنا با هم خیلی فرق می کند؛ دانشگاهِ ریاضی دان پرور غیر از دانشگاهِ مدرّس ریاضی پرور است، معلّم ریاضی پرور است. غایت این است که کسی باشد که بتواند تکمیل کند، نه این که غایت  کسی باشد که خودش ریاضیات را بداند. بتواند ریاضیات را نشر بدهد و مثل خودش را پرورش بدهد و لذا یکی از اساتید  خیلی این جمله را تکرار می کردند می گفتند: معصومین - علیهم السلام- نگفتند: ما را ببینید و تمام، می گفتند: ما را ببینید و بسوی ما بیایید. یعنی ببینید ما چه هستیم خدای متعال ما را الگو قرار داده تا به سوی ما بیایید، و خدای متعال بهترین تعلیمات را برای تکمیل بشر در اختیارشان قرار داده،

مثال دوم

 یک مثال دیگر اینکه شما فرض بگیرید یک دانشمند و عالمی یک مطلبی را فهمیده خیلی عالی، خودش می بیند که من چه مطلبی فهمیدم، من کلّ تاریخ دو سه هزار سالۀ علم را بلدم، أمّا می دانم سابقه ای از این مطلب نبوده است، چیزی که من فهمیدم هیچ دانشمندی کشف نکرده، خدا به من لطف کرد من این را فهمیدم، از یک طرف می فهمد که من تک هستم، و این چیزی که خدا به من حالی کرد در طول تاریخِ علم، اَحدی بلد نبود.

از طرف دیگر می بیند حالا غریبم یعنی هیچ کس نیست که بداند چه عرضه کرده ام و فهمیدم، غربتی بالاتر از این؟! اطراف من خیلی هستند ولی نمی دانند من چه کسی هستم می خواهم به آنها هم بگویم خدا چه چیزهایی به من یاد داده اینجا چکار می کند؟ اینجا خود استاد می گوید: بیایید یک سمینار بگیرید مجلس برقرار کنید. بعد یک عده ای می گویند:چه کار داری؟ می گوید: می خواهم راجع به فلان فرمول که فهمیدم برای شما توضیح بدهم.

 کسی علاقه ای ندارد. آخر خیلی افراد آمده اند فرمول کشف کرده اند. تنها کسی که دارای این انگیزۀ قوی است که می خواهد این مجلس را به پا کند و بگوید خدا به من چه داده، ابراز کند که دیگران هم همراه من بشوید و بفهمید، خود این استاد است، لذا عدّه ای می آیند می بینند او شب، خواب ندارد چون دارد مقدمه چینی می کند برای این سمینار، همه خوابند او بیدار است دیگران راحتند، او دارد فکر می کند. آخر چرا خودت را اینجور به زحمت می اندازی؟ اینها که چیزی بلد نیستند تو هم که یاد گرفتی، خدا به تو یاد داد این زحمتی که می کشد برای چیست؟ برای اینکه این چیزی که دارم، دیگران را هم بیاورم بالا آنها هم بفهمند خدا چه چیزی به من داده است.

غایت خلقت: غایت تکمیلی به وسیله اولیاء دین

 این خیلی مهم است.

وجه تلاش شبانه روزی اولیاء دین

أنبیاء و اوصیاء - علیهم السلام- اگر شبانه روز برای هدایت بشر زحمت می کشیدند نه اینکه کمبود داشتند این یک،

 دو نه اینکه آنها برای مثل منِ -چه عرض بکنم خیلی تعبیر خوبی بیاورم -پشۀ لاغری خلق شده اند، حضرت سید الشهداء برای من خلق شده اند؟! عجب خدای حکیمی است! اینطور وجوداتِ مبارک را برای من خلق کرده؟!

لولاک لما خلقت الافلاک

نه؛ اینطور نیست که اصل وجود آنها برای ما خلق شده باشد، احتمال این هم نمی رود.«لولاکَ لما خلقتُ الأفلاک[1]»[2]،

 آن غایتِ خلقت، شما هستید[3] پس چرا اینطور زحمت می کشید؟

 بعضی روایات هست من هر وقت یادم می آید نمی توانم توصیف بکنم بُهت و تحیّر و گریه است، نمی داند انسان چه بگوید؟ در روایت دارد در وصف حال پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله- است، نمی دانم آن وقتی بود که طائف تشریف برده بودند راوی می گوید: آن چنان حضرت را بچه و بزرگ مورد آزار و اذیت قرار داده بودند از پاهای مبارک حضرت خون جاری بود، تعبیری که این راوی آورده هر وقت یادم می آید می گویم آدم می ماند چه بگوید؟ می گوید: کأنّه به پاهای مبارک حضرت جوراب قرمز پوشانده شده بود[4]. ببینید چقدر زحمت؟ پس معلوم می شود حضرت برای ماها خلق شده بودند؟ نعوذ بالله کجا این وجود مبارک برای ماها خلق شده بودند؟ آنها که خلق شده بودند برای چیزی که خدای متعال به آنها داده بود آنها که برای ما خلق نشده اند پس چه بود؟ از آن طرف اگر برای ما خلق نشدند پس این همه زحمت برای چیست؟ چرا اینجور از پا نمی ایستند؟ چرا اینجوری شبانه روز مشغولند؟ چرا شهادت هایی پیش می آید؟ این سؤال دوّمی است که مطرح کردند. با این دو مثالی که گفتم مثال دوم را ببینید کسی که بالاترین چیز را خدا به او داده او می خواهد دیگران را بیاورد مثل خودش بکند غایتِ از این دانشگاه ریاضیدان نیست، می خواهد کسی باشد غایتِ این خلقت، که واسطه قرار بگیرد و دیگران را هم بیاورد به آن چیزی که خدای متعال اصلش را به او داده و  مثل خودش بکند. بنابراین در این نباید تردید بکنیم که غایتِ خلقت به آن نحو اصلیش همان أنوار الهیّه اند که آنها بودند که اصل خلقت به پا شد، أمّا اینکه چرا آنها شبانه روز زحمت می کشیدند برای هدایت خلق؟ با این مثال هایی که عرض کردم روشن شد که مقصود از این، آن چیزی است که آن ها کمالشان به اینست که غیر از اینکه خودشان دارند زمینه فراهم کنند سایرین هم بیایند، بفهمند، ببینند، بالا بیایند، به آن نحوی که خدای متعال به آنها داده آنها هم واصل بشوند[5].

لولا فاطمة لما خلقتکما

[آقای  مستنبط نقل کرده بودند که «لولا فاطمة لما خلقتکما[6]» که آن هم بیان خاص خودش را دارد؛ یعنی ما می‌دانیم که مقام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از همه چهارده معصوم بالاتر است، مقام امیرالمؤمنین علیه‌السلام از حضرت صدیقه سلام الله علیها بالاتر است این‌ها را گیر نداریم اما باید جمع کنیم که «لولا علی لما خلقتک» یعنی آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام بالاترند؟ نه اصلاً مفاد این روایت این نیست؛ مفاد، مفاد زیبایی است. چند وجه دارد.

غایت خلقت: نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله

یک وجهش که خیلی هم واضح است و هیچ هم دلالت ندارد بر افضلیت مقامشان، این است که «لولاک لما خلقت افلاک» یعنی اصل غایت خلقت عالم شما بودید؛ شما چطور غایت افلاک بودید؟ اساس ظهور امر معرفت در سراسر دار وجود توسط شما صورت می‌گیرد. شما غایت هستید و اصل خلقت که غایتش معرفت است، توسط بالاترین عارف صورت می‌گیرد. اما عارفی که می‌خواهد ظهور نور معرفتش همه را بگیرد؛ ظهور این عارف و معروف بودن شما به این  است که این نور دین اسلامی که شما بین مردم پخش کننده اش هستید ادامه پیدا کند؛ «ثقلین... حتی یردا علیّ الحوض» قرآن باشد؛ پیامبر از قرآن جدا نمی شود کما این‌که قرآن از پیامبر جدا نمی‌شود، از طرفی هم قرآن از اهل البیت و ثقلین جدا نمی‌شود. اساس غرض دین و خلقت همه این‌ها، به این است، خُب، حالا اگر این طوری است اگر حضرت صدیقه سلام الله علیها نبودند همین امروز ثقلین و قرآن و حضرت بقیه الله هم نبودند. یک چیز واضحی است؛ یعنی وجود مبارک حضرت صدیقه است که انوار معصومین به‌همین‌نحو چهارده معصوم می‌تواند در دنیا ظهور پیدا کند تا الی یوم القیامة و لوازمی که در روز قیامت هم دارد.

انجاز غایت: حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها

بنابراین شما به همدیگر بند هستید؛ شما غایت خلقت هستید اما آنی که غائیت شما را می‌تواند به نحو غایت مطلوب به انجاز برساند وجود سیلانی و سریانی چهارده معصوم است و این وجود غیر از شما به علی و به فاطمه که می‌خواهند ابوین باشند برای تا حضرت بقیه الله این نیاز است لذا لولا فاطمه لما خلقتکما یعنی فاطمه است که سبب می‌شود که این غایتی شما به انجاز برسد این یک بیان است اگر تأمل کنید یک بیان خوبی است به شرطی که آدم مقصود را بفهمد[7].[8] [9][10]


[1] مجلسی اول ره این روایت را متواتر می داند و دیگران این مضمون را مفاد اخبار و روایات کثیره بیان کرده اند.

بحذف الأسانيد قال علي ع‏: كان الله تعالى و لا شي‏ء معه فأول ما خلق نور حبيبه قبل أن يخلق الماء و العرش و الكرسي و اللوح و القلم و الجنة و النار و الحجاب و السحاب و آدم و حواء بأربعة آلاف عام فأمر الله تعالى طاوس الملائكة و هو جبرئيل لما خلق نور محمد ص بقي ألف عام واقفا بين يدي الله عز و جل يسبحه و يحمده فقال الله يا عبدي أنت المراد و أنا المريد و أنت خيرتي من خلقي فو عزتي و جلالي لولاك ما خلقت‏ الأفلاك‏ و لا الدنيا و لا الأرض فمن أحبك أحببته و من أبغضك أبغضته فتلألأ نور رسول الله ص و ارتفع شأنه و شعاعه(الأنوار في مولد النبي صلى الله عليه و آله ؛ ص5)

قال الخليل‏ فإنهم عدو لي‏ و قال للحبيب لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏1 ؛ ص217)

«لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏»( مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام ؛ ص46)

و قال أيضا حدثنا أحمد بن إدريس عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن بشير الدهان أنه سمع أبا عبد الله ع يقول‏ رسول الله ص أحد الوالدين قال قلت و الآخر قال هو علي بن أبي طالب ع.

فعلى هذا التأويل أن معنى قوله‏ و وصينا الإنسان بوالديه‏ أي نوع الإنسان بطاعة والديه و هما النبي و الوصي ص و إنما كنى عنهما بالوالدين لأن الوالد هو السبب الأقوى في إنشاء الولد و لو لا الوالد لم يكن الولد و كذلك محمد و علي ص لولاهما لم يكن إنسان و لا حيوان و لا دين و لا آخرة لما

جاء في الدعاء سبحان من خلق الدنيا و الآخرة و ما سكن في الليل و النهار لمحمد و آل محمد.

و جاء في الحديث القدسي‏ لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏

و جاء في حديث آخر أنه سبحانه قال لآدم ع لو لا شخصان أريد أن أخلقهما منك لما خلقتك.( تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ؛ ص430)

فما عسى أن أقول في وصف من «لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏» حلة نبوته(تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ؛ ج‏2 ؛ ص417)

و قد قال الله تعالى له عليه السلام‏: «لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏، و لولاك لما خلقت الكونين».( مجموعة نفيسة في تاريخ الأئمة عليهم السلام ؛ ص157)

كما في الحديث القدسي- لولاك (أو لولاكما خ) لما خلقت‏ الأفلاك‏) و غيره من الأخبار الكثيرة، (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏2 ؛ ص22)

فمع تسليم إمكانه قول بلا دليل، مع النهي المتواتر عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم و الأئمة عليهم السلام في هذه النسبة، و لو ورد خبر ضعيف في أنهم الخالق و الرازق، لكان محمولا على أنهم العلل الغائية للخلق و الرزق فنسب هذا المعنى إليهم كما روي متواترا عنه صلى الله عليه و آله و سلم‏ لولاك- (و في الأخبار الكثيرة لولاك و علي) لما خلقت‏ الأفلاك‏ و الجنة و النار، و حاشا أن يكون ورد ما يكون سببا لإضلال الخلائق بل الوارد في الأخبار المتواترة خلافه و في تكفير من يقول بهذه المقالة و خصوص هذه الأخبار الواردة في قتلهم و إحراقهم بالنار.( روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏6 ؛ ص388-۳۸۹)

كما فى الحديث القدسى «لولاك لما خلقت‏ الافلاك‏» (شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ؛ ج‏9 ؛ ص57)

كما ورد «لولاك لما خلقت‏ الافلاك‏»( شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ؛ ج‏12 ؛ ص124)

و في الحديث القدسي‏ مخاطبا إياه لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏.و في هذا المعنى وردت روايات كثيرة.( الوافي ؛ ج‏1 ؛ ص52)

كما ورد في الحديث القدسي في حق نبينا ص لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏.( الوافي ؛ ج‏2 ؛ ص71)

610- أبو مخنف: بإسناده عن جابر بن عبد الله الأنصاري، قال: سألت رسول الله- صلى الله عليه و آله- عن مولد علي- عليه السلام-، قال: يا جابر، سألت عجيبا عن خير مولود،( مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ؛ ج‏2 ؛ ص367)

فقال آدم- عليه السلام-: يا رب، لأي شي‏ء تقف الملائكة ورائي؟

فقال الله تعالى: لأجل نور ولديك اللذين هما في صلبك محمد بن عبد الله و علي بن أبي طالب- عليه السلام-، و لولاهما ما خلقت‏ الأفلاك‏، و كان يسمع في ظهره التقديس و التسبيح.( مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏2، ص: 370)

و قد قال سبحانه: لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏2 ؛ ص117)

كما ورد في الحديث القدسي في حق نبينا صلى الله عليه و آله: لولاك لما خلقت‏ الأفلاك‏.( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏2 ؛ ص286)

فروي‏ عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع قال: كان الله و لا شي‏ء معه فأول‏ما خلق نور حبيبه محمد ص قبل خلق الماء و العرش و الكرسي و السماوات و الأرض و اللوح و القلم و الجنة و النار و الملائكة و آدم و حواء بأربعة و عشرين و أربعمائة ألف عام فلما خلق الله تعالى نور نبينا محمد ص بقي ألف عام بين يدي الله عز و جل واقفا يسبحه و يحمده و الحق تبارك و تعالى ينظر إليه و يقول يا عبدي أنت المراد و المريد و أنت خيرتي من خلقي و عزتي و جلالي لولاك ما خلقت‏ الأفلاك‏ من أحبك أحببته و من أبغضك أبغضته (بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص27)

145 و قال أبو الحسن البكري أستاذ الشهيد الثاني ره في كتاب الأنوار روي عن أمير المؤمنين أنه قال: كان الله و لا شي‏ء معه فأول ما خلق نور حبيبه محمد ص قبل خلق الماء و العرش و الكرسي و السماوات و الأرض و اللوح و القلم و الجنة و النار و الملائكة و آدم و حواء بأربعة و عشرين و أربعمائة ألف عام فلما خلق‏

الله تعالى نور نبينا محمد ص بقي ألف عام بين يدي الله عز و جل واقفا يسبحه و يحمده و الحق تبارك و تعالى ينظر إليه و يقول يا عبدي أنت المراد و المريد و أنت خيرتي من خلقي و عزتي و جلالي لولاك ما خلقت‏ الأفلاك‏ من أحبك أحببته و من أبغضك أبغضته فتلألأ نوره و ارتفع شعاعه(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏54 ؛ ص198-۱۹۹)

برای مشاهده تفصیلی مستندات فوق به پیوست شماره ۲ مراجعه فرمایید.

[2] مرحوم آیت‌الله بهجت در این‌باره می‌فرمایند:سؤال: چرا خداوند متعال افراد بسیاری را آفرید که مستحق آتش جهنم گردند؟

جواب: در حدیث قدسی آمده است: «کنْتُ کنْزاً مَخْفِیاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکی أُعْرَفْ؛من گنج نهان بودم، خواستم که شناخته شوم؛ لذا مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم» خداوند عده‌ای را برگزید و در جوار خود، اهل اُنس و هم‌نشین و مظهر اسما و صفات خود قرار داد، که هر کدام از آنها در یک کفه‌ی ترازو و بقیه‌ی مردم در کفه‌ی دیگر هستند. اگر ارزش افراد با ترازو سنجیده شود، ارزش یک مؤمن کامل از هزاران افراد غیرمؤمن برتر و سنگین‌تر خواهد بود. در روایت آمده است: «اگر یک امام و یک مأموم در جهان وجود داشته باشد، غرض از خلقت حاصل است!».(کتاب در محضر بهجت، ١، ص۵١-۵٢) برای مشاهده سایر بیانات ایشان در این زمینه به پیوست شماره ۱ مراجعه فرمایید.

در این زمینه همچنین به صفحه «سند حدیث قدسی : « لولاک لما خلقت الأفلاک» مراجعه فرمایید.

[3] مرحوم صدوق در اعتقادات الامامیة می فرمایند:« يجب أن يعتقد أن الله عز و جل لم يخلق خلقا أفضل من محمد ص و الأئمة ع و أنهم أحب الخلق إلى الله عز و جل و أكرمهم و أولهم إقرارا به لما أخذ الله ميثاق النبيين في الذر و أن الله تعالى أعطى‏كل نبي على قدر معرفته نبينا ص و سبقه إلى الإقرار به و يعتقد أن الله تعالى خلق جميع ما خلق‏له و لأهل بيته ع و أنه لولاهم‏ ما خلق السماء و لا الأرض و لا الجنة و لا النار و لا آدم و لا حواء و لا الملائكة و لا شيئا مما خلق صلوات الله عليهم أجمعين»( اعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 93 و بحارالانوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص297)

روایات متعددی بر این مضمون دلالت دارند چه به نحو صراحت یا به صورت تلویحی.

تصریح به غایت خلقت در روایات

در این میان در برخی از روایات صریحاً غایت خلقت معرّفی شده است مانند این روایات:

دسته اول: عبارت متصدّر به لولاک یا لولاه ناظر به رسول اکرم صلی الله علیه و آله

۱) لولاک لما خلقت الافلاک که در تعلیقه سابق مستندات آن بیان شد.

۲) لولاک ما خلقت آدم:

يا محمد و عزتي و جلالي لولاك ما خلقت‏ آدم‏ و لو لا علي ما خلقت الجنة(اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ؛ النص ؛ ص424-۴۲۷ و همین طور: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص399-۴۰۰)

۳) لولاه ما خلقتک(در خطاب به حضرت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام)

مرحوم مجلسی در بحار خطبه ای از امیرالمومنین علیه السلام را به نقل از مسعودی آورده است. در این خطبه در پاسخ به سؤال حضرت آدم از خداوند متعال آمده است:« فقال إلهي من المقرون باسمك فقلت محمد خير من أخرجته من صلبك و اصطفيته بعدك من ولدك و لولاه‏ ما خلقتك»( بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏25، ص: 25-٣١)

۴) لولاه ما زخرفت الجنان

نزدیک به این مضمون در روایتی دیگر می خوانیم:« روى أبو الحسن عن كعب الأحبار و وهب بن منبه عن عبد الله بن العباس قال: لما أراد الله تعالى أن يخلق سيد المرسلين و أشرف الأولين و الآخرين و خاتم النبيين قال الله تعالى للملائكة إني أريد أن أخلق خلقا أفضله على الخلق أجمعين و أجعله أشرف‏ الأولين و الآخرين و المشفع فيهم يوم الدين فلولاه ما زخرفت الجنان و لا أسعرت النيران فاعرفوا منزلته و محله و أكرموه لكرامتي و عظموه لعظمتي فقالت الملائكة ما اعتراض العبد على مولاه نعوذ بالله و بجلالك أن نعصيك»( الأنوار في مولد النبي صلى الله عليه و آله ؛ ص۴-۵ و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص26)

دسته دوم: روایات متصدر به لولاهما؛ نبی اکرم و امیرالمومنین صلوات الله علیهما

۵) لولاهما ما خلقت خلقی

مرحوم صدوق در معانی الاخبار در باب « باب معنى حمل النبي ص لعلي ع و عجز علي عن حمله‏» روایتی طولانی آورده است :« أما النبوة فلمحمد عبدي و رسولي و أما الإمامة فلعلي حجتي و وليي و لولاهما ما خلقت خلقي»( معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص350-352 و همین طور: علل الشرائع، ج‏1، ص: 17۴ و الأربعون حديثا (للشهيد الأول) ؛ ص71 و إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏3 ؛ ص41 و البرهان في تفسير القرآن ؛ ج‏3 ؛ ص577 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص11 و ج‏38 ؛ ص80-۸۱)

۶) ) لولاهما ما خلقتک و لا خلقت اللوح المحفوظ(در خطاب الهی به قلم)

مرحوم بحرانی در مدینة المعاجز روایتی را از ابومخنف نقل می‌کند و در نقل این روایت در میان کتب روایی رایج، متفرد است. در بخشی از این روایت آمده است که خداوند پس از خلقت قلم و خطاب به آن می‌فرماید:« ثم أفاق بعد ذلك، قال: و ما أكتب؟قال: اكتب: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله.

فلما فرغ القلم من كتابة هذه الأسماء، قال: يا رب، و من هؤلاء الذين قرنت اسمهما باسمك؟قال الله تعالى: يا قلم‏، محمد نبيي و خاتم أوليائي و أنبيائي، و علي وليي و خليفتي على عبادي و حجتي عليهم، و عزتي و جلالي لولاهما ما خلقتك و لا خلقت اللوح المحفوظ.( مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ؛ ج‏2 ؛ ص367-۳۷۱)

دسته سوم: روایات متصدر به لولاه ناظر به امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

۷) لولاه ما خلق الله شیئا مما خلق

در تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السلام آمده است:« ثم تشهدي [بعد شهادتك لي‏] لعلي ع هذا بالإمامة، و أنه سندي و ظهري و عضدي و فخري [و عزي‏]، و لولاه‏ ما خلق الله عز و جل شيئا مما خلق.»( التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ؛ ص168-۱۶۹ و همچنین: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏17 ؛ ص317)

۸) لولا علی ما خلقت الجنة

این عبارت تتمه عبارتی است که در دسته اول از آن یاد کردیم:« يا محمد و عزتي و جلالي لولاك ما خلقت‏ آدم‏ و لو لا علي ما خلقت الجنة»(اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ؛ النص ؛ ص424-۴۲۷ و همین طور: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص399-۴۰۰)

دسته چهارم: روایات متصدر به لولا نحن

۹) لولا نحن ما خلق الله آدم و لا حواء:

این روایت را جناب صدوق ره در بسیاری از کتب روایی خود نقل کرده است:« يا علي لو لا نحن‏ ما خلق الله آدم ع و لا الحواء و لا الجنة و لا النار و لا السماء و لا الأرض فكيف لا نكون أفضل من الملائكة»( عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص262-۲۶۴ و كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏1 ؛ ص254-۲۵۵ و علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ ص5) در کتب متأخر هم این نقل ساری و جاری است: الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم ؛ ص108-۱۰۹ و منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجة عليه السلام ؛ النص ؛ ص11-۱۲ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ؛ ص835 و حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام ؛ ج‏1 ؛ ص9-۱۰ و الإنصاف في النص على الأئمة الإثني عشرعليهم السلام / ترجمه رسولى محلاتى ؛ عربي ؛ ص315-۳۱۶ و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏18 ؛ ص345 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص335)

۱۰)  لولا نحن لم یخلق الله ارضا و لا سماء

در روایت خیط جابر بن یزید: « يا جابر، إن لنا عند الله مكانا و منزلة رفيعة، و لو لا نحن‏ لم يخلق الله أرضا و لا سماء و لا جنة و لا نارا و لا شمسا و لا قمرا و لا برا و لا بحرا و لا سهلا و لا جبلا و لا طائرا و لا رطبا و لا يابسا و لا حلوا و لا مرا و لا ماء و لا نباتا و لا شجرا، اخترعنا الله من نور ذاته و لا يقاس بنا بشر»( عيون المعجزات ؛ ص78-۸۲ و  المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق ؛ ص118-۱۲۴ و نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام ؛ ص267 و مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ؛ ج‏4 ؛ ص430 و ج‏5 ؛ ص120 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص12 و ج‏46 ؛ ص277 و عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ؛ ج‏19-الباقرع ؛ ص159-۱۶۰ و إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف، ج‏1، ص: 43-۴۴)

۱۱) لولانا لم یخلق الجنة و لا النار

«و لولانا لم يخلق الجنة و النار و لا الأنبياء و لا الملائكة»( كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 15۶-١۵٩ و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص349-۳۵۰ و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏36 ؛ ص337)

دسته پنجم: روایات متصدر به لولاهم

۱۲) لولاهم ما خلقتک خطاب به حضرت آدم علیه السلام

روایتی که جناب صدوق در معانی الاخبار نقل کرده اند:«فقال آدم يا رب من هؤلاء فقال عز و جل يا آدم هؤلاء ذريتك و هم خير منك و من جميع خلقي و لولاهم‏ ما خلقتك‏ و لا خلقت الجنة و النار و لا السماء و الأرض»( معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص124-۱۲۵ و قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي) ؛ ص44-۴۵ و اليقين باختصاص مولانا علي عليه السلام بإمرة المؤمنين ؛ النص ؛ ص174-١٧۵ و تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ؛ ص52-۵۳ و الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ؛ ص497 و إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏2 ؛ ص56 و البرهان في تفسير القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص186 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏11 ؛ ص165 و ج‏11 ؛ ص175 و ج‏16 ؛ ص362 و ج‏26 ؛ ص273 و  ج‏26 ؛ ص325 و ج‏27 ؛ ص5)

۱۳) لولاهم ما خلقتکما خطاب به حضرت آدم و حواء علیهما السلام

«فقال الله جل جلاله ارفعا رءوسكما إلى ساق عرشي فرفعا رءوسهما فوجدا اسم محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة بعدهم ص مكتوبة على ساق العرش بنور من نور الجبار جل جلاله فقالا يا ربنا ما أكرم أهل هذه المنزلة عليك و ما أحبهم إليك و ما أشرفهم لديك فقال الله جل جلاله لو لا هم ما خلقتكما هؤلاء خزنة علمي و أمنائي على سري»(معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص108-۱۱۰ و الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ؛ ص501 و إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏2 ؛ ص63 و البرهان في تفسير القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص184 و ج‏4 ؛ ص499 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏11 ؛ ص173 و ج‏26 ؛ ص321 و تفسير نور الثقلين ؛ ج‏2 ؛ ص12 و ج‏4 ؛ ص310 و تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب ؛ ج‏5 ؛ ص59 و  ج‏10 ؛ ص451 و النور المبين في قصص الأنبياء و المرسلين (للجزائري) ؛ ص41)

دسته ششم: روایت لولا هذه الاسماء

۴) لولا هذه الاسماء ما خلقت سماء مبنیه

أن أبي آدم ع لما رأى اسمي و اسم علي و ابنتي فاطمة و الحسن و الحسين و أسماء أولادهم مكتوبا على ساق العرش بالنور قال إلهي و سيدي هل خلقت خلقا هو أكرم عليك مني فقال يا آدم لو لا هذه الأسماء لما خلقت‏ سماء مبنية و لا أرضا مدحية و لا ملكا مقربا و لا نبيا مرسلا و لا خلقتك يا آدم(روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج‏1 ؛ ص82-۸۴ و همین طور: الهداية الكبرى ؛ ص98-۱۰۱ و الفضائل (لابن شاذان القمي) ؛ ص1۲۸ و الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي) ؛ ص111 و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏35 ؛ ص22-۲۳)

دسته هفتم: تعبیر لاجل در روایات

۵) ما خلقت سماء مبنیهالا لاجلکم

مضمون حدیث شریف کساء از شواهد دیگر این مطلب است:« قال سبحانه و تعالى للملائكة: «يا ملائكتي و سكان سماواتي، ما خلقت‏ سماء مبنية، و لا أرض مدحية، و لا قمر يسري، و لا فلك يجري، إلا لأجل الخمسة الذين تحت الكساء»( غرر الأخبار ؛ ص298-۲۹۹ و همچنین: تتمه مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ؛ ص155-۱۵۶ و عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ؛ ج‏11-قسم-2-فاطمةس ؛ ص933-۹۳۴)

۶) من اجلکم ابتدأت خلق ما خلقت:

در روایت امام باقر علیه السلام:« ثم من بعدك الصديق علي بن أبي طالب أمير المؤمنين وصيك به أيدتك و نصرتك، و جعلته العروة الوثقى، و نور أوليائي، و منار الهدى، ثم هؤلاء الهداة المهتدون، من‏ أجلكم‏ ابتدأت خلق ما خلقت، فأنتم خيار خلقي و أحبائي و كلماتي و أسمائي الحسنى، و أسبابي، و آياتي الكبرى، و حجتي‏ فيما بيني و بين خلقي»( حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام ؛ ج‏1 ؛ ص13-۱۷ و بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص17-۲۰)

دسته هشتم: روایات متصدر به لولاکم خطاب به شیعیان

در میان مجموعه روایات نقل شده، روایت تفسیر فرات مضمون قابل توجهی دارد. در پایان این روایت که خطاب به شیعیان و با تعبیر والله انی لاحب ریحکم و رواحکم آغاز شده است، آمده است:« و الله لولاكم‏ ما زخرفت الجنة و الله لولاكم‏ ما خلقت حوراء و الله لولاكم‏ ما نزلت قطرة و الله لولاكم‏ ما نبتت حبة و الله لولاكم‏ ما قرت عين و الله لله أشد حبا لكم مني فأعينونا على ذلك بالورع و الاجتهاد و العمل بطاعته [و الله لولاكم‏ ما رحم الله طفلا و لا رتعت بهيمة»( تفسير فرات الكوفي ؛ ص549-۵۵۱ و ج‏27 ؛ ص110)

دسته نهم: روایاتی با دلالت تلویحی

۷) بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزّل الغیث:

 این مضمون که در زیارت جامعه کبیره و بسیاری از زیارات معصومین وارد شده است از شواهد این مطلب است: موالي لا أحصي ثناءكم‏  و لا أبلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و أنتم نور الأخيار و هداة الأبرار و حجج الجبار بكم فتح الله و بكم يختم‏  و بكم‏ ينزل‏ الغيث‏* و بكم‏ يمسك السماء أن تقع على الأرض‏ إلا بإذنه‏  و بكم ينفس الهم و يكشف الضر(من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏2 ؛ ص615 و عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص272-۲۷۶ و...)

مجلسی والد ره در تبیین این فقره می فرماید که حضرات معصومین علت غائی خلقتند:« «و بكم‏ ينزل‏ الغيث‏» كما ورد في الأخبار الكثيرة، لأنهم المقصودون بالذات (أو) بدعائهم كما روي أيضا متواترا»( روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏5 ؛ ص493)

۸) بنا اثمرت الاشجار:

در کافی شریف از امام صادق علیه السلام آمده است:« بنا أثمرت‏ الأشجار و أينعت الثمار و جرت الأنهار و بنا ينزل غيث السماء و ينبت عشب الأرض و بعبادتنا عبد الله و لو لا نحن ما عبد الله»( الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص144)

علامه مجلسی ذیل این روایت می فرمایند:« " بنا أثمرت‏ الأشجار" إذ الغاية في خلق العالم المعرفة و العبادة كما دلت عليه الآيات و الأخبار، و لا يتأتى الكامل منهما إلا منهم، و لا يتأتيان من سائر الخلق إلا بهم، فهم سبب نظام العالم، و لذا يختل عند فقد الإمام لانتفاء الغاية و قد قال سبحانه: لولاك لما خلقت الأفلاك »( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏2 ؛ ص117)

۹) علیهم دارت الرحی:

امام صادق علیه السلام می فرمایند:« سادة النبيين و المرسلين خمسة و هم‏ أولوا العزم من الرسل‏ و عليهم دارت‏ الرحى »( الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص175)

مرحوم فیض ره در توضیح این فقره دو وجه می فرمایند که وجه دوم عبارت است از این مطلب: « أو كنى بالرحى عن الأفلاك، فإنها تدور و تدوم بوجود الأنبياء و دوام آثارهم و لولاهم لما دارت و لما بقيت كما ورد في الحديث القدسي في حق نبينا صلى الله عليه و آله: لولاك لما خلقت الأفلاك»( الوافي ؛ ج‏2 ؛ ص71-۷۲) علامه مجلسی نیز در مرآة العقول این وجه را به عنوان وجه سوم ذکر می کنند:« مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏2، ص: 286»

علاوه بر موارد ذکر شده، شواهد متعددی در موافقت با این مدعا وجود دارد. از روایات خلقت حضرات معصومین و خلقت انواری آن ها و سبقت خلقت آن ها بر خلقت بشر و امر ملائکه به سجود بر حضرت آدم و ...

در این زمینه مراجعه کنید به : باب بدء خلقه و ما جرى له في الميثاق و بدء نوره و ظهوره ص من لدن آدم ع‏ (بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏15 ؛ ص2) و  باب  بدو أرواحهم و أنوارهم و طينتهم ع و أنهم من نور واحد(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏25 ؛ ص1) و باب فضل النبي و أهل بيته صلوات الله عليهم على الملائكة و شهادتهم بولايتهم‏( بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص335)

عباراتی نظیر « لو لا نحن‏ ما عرف الله»( التوحيد (للصدوق) ؛ ص290) و « و لولانا ما عبد الله »( الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص193) خاصه با عنایت به غایت بودن معرفت و عبودیت از خلقت عالم و همین طور مضمون « لولانا ما سارت السفينة بأهلها »( الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان ؛ ص118-١١٩) در نقل ماجرای سفینه حضرت نوح علیه السلام و عبارت«و هل شرفت الملائكة إلا بحبها لمحمد و علي و قبولها لولايتهما»(بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏26 ؛ ص338-۳۳۹) و «فجميع ما سبحت‏ الملائكة لعلي و شيعته»(الفضائل (لابن شاذان القمي) ؛ ص54) در همین مسیر و راستاست.

برای مشاهده تفصیلی موارد ذکر شده به پیوست شماره ۲ مراجعه فرمایید.

[4] فلما توفي أبو طالب اشتد البلاء على رسول الله ص أشد ما كان فعمد إلى ثقيف بالطائف رجاء أن يؤوه فوجد ثلاثة نفر منهم هم سادة ثقيف يومئذ و هم إخوة عبد ياليل بن‏ عمرو و حبيب بن عمرو و مسعود بن عمرو فعرض عليهم نفسه و شكا إليهم البلاء و ما انتهك منه قومه فقال أحدهم أسرق أستار الكعبة إن كان الله بعثك بشي‏ء قط و قال الآخر أ عجز على الله أن يرسل غيرك و قال الآخر و الله لا أكلمك بعد مجلسك هذا أبدا و الله لئن كنت رسول الله لأنت أعظم شرفا من أن أكلمك و لئن كنت تكذب على الله لأنت شر من أن أكلمك و تهزءوا به و أفشوا في قومهم الذي راجعوه به فقعدوا له صفين على طريقه فلما مر رسول الله بين صفيهم كان لا يرفع رجليه و لا يضعهما إلا رضخوهما بالحجارة و قد كانوا عادوها [أعدوها] حتى أدموا رجليه فخلص منهم و رجلاه تسيلان دما

(إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة) ؛ النص ؛ ص53)

[5] مرحوم آیت الله بهجت در این زمینه می فرمایند:« هر چه ما به این دو ثقل -که قرآن و عترت باشد- نزدیک هستیم، به خدا نزدیک‌تریم؛ به هدف خلقتمان نزدیک‌تریم، [و در واقع] واصلیم»(گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره در روز عید غدیر - سال ١٣٨٠؛ مراسم رونمایی از ضریح مطهر حرم حضرت معصومه علیهاالسلام)

[6] 24/275- عن کتاب خصائص الفاطمیّة: عن جابر الجعفی، عن الصادق علیه السلام، عن آبائه، عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم عن اللَّه أ نّه سبحانه وتعالی قال: لولاک لما خلقت الأفلاک ولولا علیّ لما خلقتک، ولولا فاطمة لما خلقتکما. (القطرة، ج 1، ص: 273)

در مستدرک سفینة البحار در مورد این روایت آمده است:« كتاب مجمع النورين للفاضل المرندي قال: وفي الحديث القدسي: لولاك لما خلقت الأفلاك، و لولا عليّ‌ لما خلقتك؛ كما ذكره الوحيد البهبهاني. و روي في بحر المعارف: لولاك لما خلقت الأفلاك، و لو لا عليّ‌ لما خلقتك. و في ضياء العالمين للشيخ أبي الحسن الجدّ الاُمّي للشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر بزيادة فقرة: و لو لا فاطمة لما خلقتكما.  و نحوه من كتاب المرندي . و يأتي في «فضل»: رواية اخرى في ذلك الحديث القدسي مخاطباً للنبي صلّى اللّه عليه و آله: لولاك لما خلقت الأفلاك، وزاد بعض: و لو لا عليّ‌ لما خلقتك، وزاد بعض: و لو لا فاطمة لما خلقتكما.»( مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص۲۴۲-243)

صاحب کتاب جنة العاصمة نیز ماجرای پیدا کردن سند این روایت را در کشف اللئالی جناب ابن عرندس حلی، این گونه نقل می کند:« نگارندۀ قاصر حسن میرجهانی طباطبائی جرقویی اصفهانی - عفى الله عن جرائمه - گوید : زمانی که در نجف اشرف مشرّف بودم ، برحسب اتّفاق برای گرفتن کتابی از فضیلة العلّامه ، خلد مقام، شیخ محمّد سماوی ، مؤلّف كتاب ابصار العين في انصار الحسین علیه السلام ، به خدمت ایشان مشرّف شدم در کتاب خانه ایشان به کتابی خطّی که در مقابل داشتند نگاه می کردم از نام آن کتاب پرسیدم ، فرمودند : کتاب كشف اللثالي ، تأليف عالم جليل شيخ صالح بن عبدالوهّاب بن العرندس حلّى  است که یکی از علمای بزرگ شیعه در قرن نهم بوده و کتاب را به من دادند . کتابی بود به قطع وزیری ، کاغذ زرد، قریب سی صد صفحه ، و به خطّ شیخ احمد تونی نوشته شده بود.

در ضمن این که مشغول دیدن عناوین آن بودم به حدیثی برخورد کردم که مکرّر از زبان معدودی از بزرگان اهل فضل به طور مرسل شنیده بودم ، و هر چند تفحّص کرده و از بعضی از محدّثین از سند آن پرسش می کردم ، اظهار بی اطّلاعی می کردند و بعضی هم از احادیث جعلی می دانستند. دیدم در آن ، حدیث را به طور مسند نقل نموده از مرحوم سماوی برای نسخه برداری از آن کسب اجازه

مودم، ایشان هم مضایقه نفرمودند پس با نهایت خوش حالی در همان مجلس حدیث را نوشتم . چون در فضیلت بی بی معظّمه فاطمه زهرا - سلام الله علیها - بود ، مقتضی دیدم که در این کتاب درج نمایم و العهدة على راويه .

في كتاب كشف اللئالي لصالح بن عبد الوهّاب بن العرندس ، إنّه روى عن الشيخ إبراهيم بن الحسن الذرّاق ، عن الشيخ عليّ بن هلال الجزائريّ ، عن الشيخ أحمد بن فهد الحلّيّ ، عن الشيخ زين الدين عليّ بن الحسن الخازن الحائريّ ، عن الشيخ أبي عبد الله محمّد بن مكّيّ الشهيد ، بطرقه المتّصلة إلى أبي جعفر محمّد بن عليّ بن موسی بن بابويه القمّيّ ، بطريقه إلى جابر بن يزيد الجعفيّ ، عن جابر بن عبدالله الأنصاريّ ، عن رسول الله صلی الله علیه و آله ، عن الله تبارك و تعالى ، أنّه قال :﴿ يَا أَحْمَدُ لَوْلَاكَ لِما خَلَقْتُ الْأَفْلَاكِ ، وَ لَوْ لَا عَلِيُّ لَمَا خَلَقْتُكِ ، وَ لَوْ لا فَاطِمَةَ لَمَّا خلقتكما﴾ .ثُمَّ قَالَ جَابِرٌ: هَذَا مِنْ الْأَسْرَارِ الَّتِی أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِکِتْمَانِهِ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ. »( جنة العاصمة : در تاريخ ولادت و حالات حضرت فاطمه سلام الله عليها ، ص 301-۳۰۲)

برخی از بزرگان سند مذکور را جعلی دانسته اند:« در آن طریق ابن عرندس از کسی نقل میکند که مدتها بعد از او متولد شده است.»( جرعه ای از دریا ج۲ ص۶۸۴) چرا که ابن عرندس، متوفای ۸۴۰ هجری است در حالی که ابراهیم بن حسن ذراق شیخ محقق ثانی است و تا سال ۹۰۸ یا ۹۲۰ (روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج‏1، ص: 26)زنده بوده است.( جناب ابراهیم بن سلیمان قطیفی در اجازه خود  به استرابادی در ابتدای سال ۹۲۰ هجری، از تعبیر قدس الله روحه برای استاد خود جناب ذراق بهره می برد)

لکن باید در نظر گرفت که تاریخ وفات ابن عرندس بر ما آشکار نیست. مرحوم سید حسن صدر صریحاً او را از شعرای برجسته قرن یازدهم عنوان می کند و اولین کسی که تاریخ وفات او را ۸۴۰ عنوان کرده است، سماوی در کتاب طلیعة الشعراء است. معاصر وی، یعقوبی در بابلیات اما تاریخ وفات را حدود سال ۹۰۰ هجری عنوان می کند که با در نظر گرفتن این تاریخ قطع به جعلی بودن یا ظن قوی به آن از بین می رود؛ چرا که هر دو معاصرند و نقل یکی از دیگری بلا اشکال.

برخی دیگر در مقام نقد به فاصله چهار قرنه مرحوم شهید اول از جناب شیخ صدوق رحمه‌الله یا فاصله بین صدوق رحمه‌الله تا جابر بن یزید جعفی اشاره کرده‌اند.: اما آن‌چه مهم است آن‌که بین شهید اول (متوفای ۷۸۶) تا شیخ صدوق (متوفای  ۳۸۱) حدود ۴ قرن فاصله است و این در حالی است که علی رغم شهرت مرحوم شیخ صدوق و نیز شهرت بسیار کتب او، هیچ کسی (چه بین مرحوم شیخ تا شهید که حدود ۴۰۰ سال فاصله است) چنین مطلبی را روایت نکرده و در کتب او ندیده است و بسیار بعید و بلکه تا حدودی غیر ممکن به نظر می‌رسد که این حدیث با این محتوای خاص را مرحوم شیخ در کتبش ننوشته و تنها به نقل شفاهی اکتفا کرده باشد و این نقل شفاهی از طریقی که معلوم نیست، به مرحوم شهید رسیده باشد، لذا بعید نیست که ناخواسته اشتباهی از جانب مرحوم شهید و یا یکی از افراد بعد از ایشان رخ داده باشد.(بررسی حدیث لولاک لما خلقت الافلاک و لولا فاطمة لما خلقتکما)

این در حالی است که دقت در متن سند و توجه به کلمه «بطرقه المتصلة»، پاسخ روشنی به این نقد است. کسانی که با اجازات آشنا هستند می‌دانند که در مسیر رسیدن به متقدمین اصحاب، اجلاء و بزرگانی هستند که با طرق متعدد کتب و روایات متقدمین اصحاب را نقل کرده‌اند(به تعبیری دیگر می‌توان این بزرگواران را به ایستگاه های مختلف در مسیر رسیدن سند به امام معصوم معرّفی کرد) یکی از این بزرگان شهید اول است که نوع اسناد متأخرین از مسیر ایشان می‌گذرد. بنابراین وقتی سند را به ایشان رسانده ایم و راویان از ایشان تا جناب صدوق یا سید مرتضی و دیگران روشن است، به ذکر ایشان و نقل عبارت بطرقه المتصلة اکتفا می‌کنیم.

به‌عنوان نمونه در اجازه جد شیخ بهائی رهما به شیخ علي بن حسن جبعي‏ و در مقام اجازه نقل صحیفه سجادیه به نقل سند تا شهید اول اکتفا شده است:

و رويتها أيضا له بحق الإجازة عن الشيخ الجليل بهاء الدين أبي القاسم علي ولد الشيخ الإمام العالم المحقق خاتم المجتهدين أبي عبد الله شمس الدين محمد بن‏ مكي‏ عن والده المذكور قدس الله سره بطريقة المتصل إلى الإمام المذكور آنفا فليرو ذلك لمن شاء و أحب فإنه أهل لذلك و أعلى و أعظم شأنا و محلا.( بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏104 ؛ ص213)

اما طریق شهید اول روشن است؛ به‌عنوان نمونه در اربعین حدیث ایشان یکی از این طرق ذکر شده است:

الحديث الرابع عشر

: ما أخبرني به الشيخ الإمام فخر الدين أيضا، عن والده عن السعيد المغفور السيد الإمام الزاهد العالم المتبحر جمال الدين أبي الفضائل أحمد بن موسى بن جعفر بن الطاوس العلوي الحسني، قال:أخبرنا السيد محيي الدين محمد بن عبد الله بن زهرة الحسيني، قال:أخبرنا الفقيه رشيد الدين أبو جعفر محمد بن علي بن شهرآشوب المازندراني عن السيد الجليل أبي الفضل الداعي بن علي الحسيني السروي [عن الشيخ المفيد عبد الجبار المقري‏]، عن الشيخ أبي جعفر الطوسي عن أبي عبد الله الحسين بن عبيد الله‏الغضائري‏ عن الشيخ أبي جعفر بن بابويه، عن والده عن الشيخ أبي القاسم سعد بن عبد الله القمي عن الشيخ الجليل أبي جعفر أحمد بن محمد بن عيسى الأشعري القمي عن الحسين بن سعيد الأهوازي، عن الثقة فضالة بن أيوب الأزدي عن الثقة حماد بن عثمان بن زياد الرواسي‏ المعروف بالناب، قال:حدثني محمد بن موسى الهذلي، عن علي بن الحسين عليهما السلام قال: أتى رسول الله صلى الله عليه و آله الثقفي يسأل عن الصلاة.فقال [له‏] رسول الله صلى الله عليه و آله: إذا قمت [إلى‏]صلاتك فأقبل على الله بوجهك يقبل عليك فإذا ركعت فانشر أصابعك على ركبتيك و ارفع صلبك، فإذا سجدت فمكن جبهتك من الأرض، و لا تنقر كنقر الديك‏.( الأربعون حديثا (للشهيد الأول) ؛ ص42-۴۳)

مرحوم صاحب وسائل این روایت را در کتاب خود به نقل از شهید می‌آورد با اکتفا به عبارت « محمد بن مكي الشهيد في كتاب الأربعين بإسناده عن ابن بابويه» (وسائل الشيعة ؛ ج‏5 ؛ ص472 و همین طور در بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏81، ص: 220)

نکته جالب در این روایت، این‌که هیچ‌یک از منابع متقدم و کتب موجود از صدوق رحمه‌الله و دیگران این روایت را نقل نکرده‌اند و در میان کتب موجود، تنها مصدر این روایت کتاب چهل حدیث شهید اول است و ازاین‌جهت همانند روایت لولا فاطمة می‌باشد و نافی استبعاد مذکور در متن.

برای مشاهده تفصیلی مستندات در این زمینه به صفحه«حدیث لولا فاطمة لما خلقتکما» در سایت فدکیه مراجعه فرمایید.

[7] در این زمینه همچنین به مقاله گردآوری «کوکب درّی؛ تفسیر آیه مبارکه نور» مراجعه فرمایید.

[8] استاد در پاسخ به سؤال زیر این‌چنین پاسخ داده‌اند:

۴- مرحوم مجلسی اول و دوم و برخی دیگر از علماء در ارتباط با عباراتی مانند بکم فتح الله و بکم یختم یا لولانا ماخلق الله ادم و الجنه و النار یا سبحان من خلق السماوات و الارض و الجنه و النار لمحمد و ال محمد و امثال این عبارات موضوع علت غائی را مطرح نموده اند به اینکه ان الائمه هم المقصودون من خلقة المخلوقات لطفا بفرمایید چطور و به چه معنایی اهل بیت علت غائی خلقت هستند و این مطلب چطور با ایه ی کریمه ی ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون جمع می شود؟ آیا صحیح است بگوئیم خداوند خودش علت غائی خلقت است؟ باتشکر. جزاکم الله خیرا

۴- مقصود از علت غایی همان لولاک لما خلقت الافلاک است، و علت غایی مراتب دارد، علل واسطه غائیة هم داریم، علل جزئیة و کلیة هم داریم، علة العلل و غایة الغایات هم داریم، ولی اصل مقام ذات، معنا ندارد غایة باشد، چون اساسا غیر برای او مطرح نیست، نه اینکه محال است. و اما آیه شریفه الا لیعبدون، که غایة اشخاص است، و یا غایت مجتمع، پس دنباله آیه توضیح میدهد، ما ارید منهم من رزق و ما ارید ان یطعمون ان الله هو الرزاق ذو القوة المتین، یعنی گمان نکنید مثل پادشاهان، خدا باید کارهایش را توسط عبید انجام دهد، غذا و ناهار پادشاه اگر عبید نباشند تعطیل است! خدا بندگی خواسته است، نه کارگر، و در روایت علی ما بالبال آمده: ای لیعرفون، بندگی بدون پشتوانه معرفت و بدون پیشرفت معرفت نمیخواهد، و گرنه میشود فرمایش حضرت سید الشهداء علیه السلام: لعق علی السنتهم اذا محصوا بالبلاء قلّ الدیانون، و بنابر اینکه مقصود از لیعبدون، حصول بالاترین درجه بندگی در جمع خلائق باشد، پس تنها و تنها این درجه در چهارده معصوم علیهم السلام تحقق مییابد، و عبادت و عبودیت آنها میشود غایة الغایات لیعبدون.

[9] محتوای این بخش از این نوشتار را به صورت کامل می توان در حدیث شریف کساء مشاهده کرد.اشاره به غایت خلقت آسمان ها و زمین و جایگاه خمسه طیبه در آن به گونه ای که حتی جناب جبرئیل نیز تقاضای هبوط به زمین می کند تا در زمره آنان باشد و بیان مسیر برای شیعه که تمسک به حبل حضرات خمسه طیبه طریق وصول او به غایت خلقت است و امتداد ماجرای کسا.

در زمینه حدیث شریف و سند آن به صفحه حدیث شریف کساء در سایت فدکیه مراجعه فرمایید.

[10] افاده شده در جلسه تاریخ ۱۶/ ۱۲/ ۱۳۹۱ تفسیر سوره مبارکه ق