[صد و سی و سه]
در اصل توسط hosyn نوشته شده است
عرض کردم کدام نوع استدلال، و کدام نوع مخاطب؟
الف: وقتی کسی ادعا کرد که مثل قرآن آورده، در اینجا دو نوع استدلال مترتب بر هم نیاز است:
۱- استدلال بر مثل بودن و تشابه آنچه آورده با قرآن، و در این مقام، استدلال بر عهده آورنده مثل است، اینگونه نیست که هر کس گفت «زید قائم»، بر مدافع قرآن لازم باشد که نشان دهد مثل قرآن نیست.
۲- استدلال بر مثل نبودن و عدم تشابه و امتیاز قرآن از چیزی که ادعای مثل بودن آن شده، و در این مقام، استدلال بر عهده مدافع قرآن است، و نکته آنست که هر چند هر دو نوع استدلال، نیاز است، اما مترتب بر هم هستند، یعنی ابتدا باید آورنده مثل توضیح دهد که از چه جهت و چگونه این مدعای او مثل قرآن است، و سپس مدافع قرآن توضیح دهد که امتیاز قرآن چیست، و چگونه مدعای او مثل قرآن نیست.
ب: مخاطبین و ناظرینی که با آیات تحدی روبرو میشوند نیز بر دو نوع هستند:
۱- مخاطبی که در صدد دست یافتن به حق و واقعیت است، خودش میخواهد بفهمد آیا مثل قرآن نمیتوان آورد؟ و چرا؟ آیا اعجاز قرآن از چه جهت است؟
۲- مخاطبی که در صدد است مثل قرآن بیاورد، و اقدام عملی نموده است تا مثل قرآن بیاورد، خواه خودش خالق اثر باشد یا از اثر شخص دیگر برای این منظور استفاده کند، و این قسم نیز خود بر دو نوع است:
اول: مخاطبی که از نفوذ و قدرت حکومتی و سیاسی برخوردار است، و میخواهد با زور دستگاه حکومتیش، مثل قرآن بیاورد و در بین مردم جا بیندازد، و مثل قران را رسمی کند، و اجبار بر ترویج آن بنماید.
دوم: مخاطبی که از زور سیاسی و قدرت حکومتی برخوردار نیست ولی آگاهی کامل از ترفندهای فرهنگسازی و مدیریت جریانهای اجتماعی و خط دادن به باورهای عمومی یک جامعه دارد، و در صدد برمیآید که مثل قرآن بیاورد، و از همجوشی و همگرایی که معمولا در بدنه مردم و جامعه است استفاده کرده و مثل قرآن را در صحنه عمومی و بدنه اجتماع بیاورد و جا بیندازد.
خداوند متعال برای هر کدام از اینها راهی قرار داده است که بحث خواهیم کرد ان شاء الله
|
تفصیل خیلی خوبی بود.
اما چرا فرمودید:
ابتدا باید آورنده مثل توضیح دهد که از چه جهت و چگونه این مدعای او مثل قرآن است، و سپس مدافع قرآن توضیح دهد که امتیاز قرآن چیست، و چگونه مدعای او مثل قرآن نیست.
|
من نعوذ بالله الان در موضع مخالف قرآن می نشینم.
شما به من می گویید اگر در قرآن شک داری اگر راست می گویی مثلش را بیاور.
منطقا آیا من حق ندارم بپرسم که مقصود شما مثل از چه جهت است؟ مثلا اگر مقصودتان از حیث زیبایی کلام است من زبایی آن را اذعان می کنم اما مثلا فلان شعر را می آورم. اگر مقصودتان از حیث احاطه به اخبار غیبی است من اخبار او از غیب را قبول دارم اما مثلا فلان خبر را می دهم.
خوب؛ شما می فرمایید از این حیث که کتابی باشد که تدوین تکوین باشد.
بنده می گویم اول اثبات کنید که تدوین تکوین است؛ اگر اثبات کردید من قطعا نمی توانم مثلش را بیاورم.
این بود که عرض کردم«بار استدلال را بر دوش مخاطب می گذارید»
در واقع هردو شک نداریم که قرآن از جنس کلام است.
شما می فرمایید اگر راست می گویی یک کلام مثل این بیاور؟
بنده طبیعی است که بپرسم از چه جهت مثل این؟
یعنی شما اول باید بگویید چه از چه جهت مثل این باشد؛ و آن جهت باید جهتی باشد که وجود اصل آن جهت برای بنده قابل قبول باشد سپس یا اقدام به آوردن مثل می کنم که شما که مدافعید نشان می دهید مثل من واقعا مثل نبوده؛ یا تسلیم می شوم و اعلام می کنم که مثل ندارد.
الان در مواردی که قدما محور اعجاز قرار می دادند (مثل بلاغت و اخبار از غیب و ...) برخورداری قرآن از آن ویژگیها مورد قبول خصم بود و از آنجا به بعد کار خصم شروع می شد. پس مرتبه اول برعهده مدافع قرآن است که بگوید مثل از چه جهت.
بله در مرحله بعد خصم باید بعد از اینکه اصل وجود آن جهت را پذیرفت اقدام به آوردن مثل یا اعلام ناتوانی کند؛ و اگر اقدام ایجابی کرد دوباره وظیفه مدافع است که نشان دهد واقعا مثل نیاورده و آن مثل خیلی سخیف است.
پست کاربر Hosein-
بدون نظر