رفتن به محتوای اصلی

معنای اعتبار

[1] کلمه اعتبار یعنی چه؟ این کلمه‌ی اعتباری زیاد تکرار می شود؛امّا اگر تحلیل دقیقش به خوبی صورت بگیرد و مبادی این اعتبار برای ما خوب واضح شود ذهن، دائماً در تحلیل مسائل دچار مشکل نمی‌شود و به روشنی حرکت می‌کند.

اصل لغت اعتبار از ماده «ع ب ر» است و لغت قرآنی هم هست و معنای عرفی آن هم نسبتاً واضح است. «عَبَر» به معنای عبور کردن و از چیزی گذشتن است که اگر به باب افتعال برود یعنی شخص در صدد عبور برمی‌آید؛ مثل «کسب» که یعنی آن چیز به دستش آمد اما «اکتسب» یعنی خودش رفت در صدد کسب؛ «عبر» یعنی عبور کرد؛ «اعتبر» یعنی در صدد عبور برآمد یعنی با توجّه، آگاهانه و با قصد، این عبور را انجام داد؛ این می‌شود اعتبار به معنای عبرت گرفتن و از چیزی چیز دیگر را دیدن.

انواع مفاهیم اعتباری

این لغت در اصطلاحات مختلف کاربردهای مختلف پیدا کرده است؛ به‌خاطر معضلی که فعلاً هست که کمبود لفظ در برابر معانی است. علماء در فضاهای علمی وقتی فکر و بحث می‌کنند، بالوجدان با هزاران حیثیت مواجه هستند، حال آن که لفظ تا بیاید وضع شود و انس پیدا شود سخت است، لذا از کارهای زیبایی که بشر انجام می‌داده این بوده که از لفظی که پیش خود داشته و معنای آن حاضر بوده، با قرینه، ده‌ها جور معنا قصد می‌کند؛ یک مدلول تصوری دارد و با هزار نوع قرینه، مقاصد و مدلول‌های تصدیقی خودش را افاده می‌کند. کلمه اعتبار هم لغتش یک چیز بود که علماء در فضاهای مختلف از آن استفاده‌های مختلف کرده‌اند. شاید در «نهایة الحکمة» بود که علامه طباطبایی فرموده بودند که ۵ یا ۶ معنا برای اعتبار هست، آن هم در آن فضای کتاب خودشان.[2]

اعتباریّات نفس الامری و اعتباریّات حقوقی

به‌عنوان نمونه در منظومه هم هست: به دسته‌ای از اعتباریّات،می‌گویند اعتباریّاتِ نفس الامری[3]. یعنی کلمه نفس الامر را به آن اضافه می‌کنند.اعتباریاتِ اخلاق و حقوق و امثال اینها نیست؛ اعتباریاتِ نفس الامری است.

 چرا به آن اعتباریات می‌گویند؟ یعنی از مقولات نیست. نفس الامری است یعنی چه؟ یعنی منشأ انتزاع دارد. به عبارت دیگر به اصطلاح کلاسیک یعنی معقول ثانی فلسفی. صرفاً در ذهن ما نیست، فقط اعتبار ما نیست، نفس الامری است. خارجیت دارد؛  ذهن ما هم نباشد این ها هست اما در عین حال اعتبار است، یعنی چه؟ عروضش در ذهن است، اتصافش در خارج است.این اعتباریات از حیث حوزه  کاربرد، کاملاً مباینت دارد با اعتباریات حقوقی و اخلاقی.

در مورد این قسم دوم، علامه فرمودند که لا برهان علیها و أنّها صرف دعوی[4]. صرف دعواست و هیچ بهره‌ای از نفس الامریت ندارد به خلاف وحدت، کثرت، علّیت، ماهیت، انواع مقولات، وجود، عدم.سبق و لحوق.

بررسی اعتباریّات در کلام علامه طباطبایی رحمه‌الله

اگر کسی بخواهد حرف علامه طباطبایی را ببیند در چند جا باید نگاه کند:

 ١و٢.یکی در رساله اعتباریات که در تبریز نوشته‌اند[5] و در کتاب رسائل سبعه‌شان چاپ شده با عنوان مقالة فی الاعتباریات[6] در دو مقاله[7]،

 ٣.یکی دیگراعتباریّاتی که در نهایه دارند[8]،

۴. یکی اعتباریاتی که در اصول فلسفه دارند[9]،

۵.یکی هم اعتباریاتی که (شاید در چند جا) لااقل یک جا در المیزان مطرح می‌کنند[10] [11].

در مقاله اصول فلسفه از همین شعر و تشبیه و استعاره شروع می‌کنند که اعتباریات را توضیح دهند که دور نیست که مقتبس از فرمایش استادشان، مرحوم اصفهانی باشد.اگر شما اعتباریات اصول فلسفه را ببینید می بیینید شروع ایشان،‌ مبنا گذاری ایشان و خلاصه همه مطالبشان از همین حرف استادشان است. علامه طباطبایی از شعر حافظ و استعاره شروع می‌کنند[12] همان‌طور که مرحوم اصفهانی هم از اسد ، رجل شجاع است شروع می کنند.[13]


[1] این مقاله تنظیم و تبویب جلسات فقه سال ١٣٩٨ از تاریخ ٨/٧/١٣٩٨تا ١٧/٧/١٣٩٨ و همین طور جلسه ١٣/٨/١٣٩٨می باشد.برای تدوین و تنظیم،هم چنین از مقاله اعتباریات و مباحث جلسات رساله حق و حکم از جلسه دوم به تاریخ٢٢/٧/١٣٩٧تا جلسه ششم به تاریخ ۶/٩/١٣٩٧ بهره گرفته شده است.

[2] للاعتباريّ فيما اصطلحوا عليه معان اخر - غير ما تقدّم (الذی هو الاعتباريّ خلاف الحقيقيّ، و هو إمّا من المفاهيم التي حيثيّة مصداقها حيثيّة أنّه في الخارج، مترتّبا عليه آثاره، فلا يدخل الذهن الذي حيثيتّه حيثيّة عدم ترتّب الآثار الخارجيّة، لاستلزام ذلك انقلابه عمّا هو عليه، كالوجود، و صفاته الحقيقيّة - كالوحدة و الوجوب و نحوها - أو حيثيّة أنّه ليس في الخارج، كالعدم، فلا يدخل الذهن، و إلاّ لانقلب الى ما يقبل الوجود الخارجيّ، فلا وجود ذهنيّا لما لا وجود خارجيّا له  و إمّا من المفاهيم التي حيثيّة مصداقها حيثيّة أنّه في الذهن، كمفهوم الكلّيّ، و الجنس، و الفصل، فلا يوجد في الخارج؛ و إلاّ لانقلب)- خارجة من بحثنا

أحدها: ما يقابل الأصالة  بمعنى: منشأيّة الآثار بالذات، المبحوث عنه  في مبحث أصالة الوجود و الماهيّة.

الثاني: الاعتباريّ بمعنى: ما ليس له وجود منحاز عن غيره، قبال الحقيقيّ الذي له وجود منحاز؛ كاعتباريّة مقولة الإضافة الموجودة بوجود موضوعها، و كاعتباريّة النسبة الموجودة بوجود طرفيها ، على خلاف الجوهر الموجود في نفسه.

الثالث: المعنى التصوّريّ أو التصديقيّ  الذي لا تحقّق له في ماوراء ظرف العمل. (نهایه الحکمه،المقاله الحادیه عشره،الفصل العاشر:٢۵٨)

[3] لكن ليعلم أن الماهية اعتبارية انتزاعية و إن كانت من الاعتباريات النفس الأمرية إلا أن اعتباريتها لا تنافي تحققها بواسطة الوجود الحقيقي بل تؤكده (شرح المنظومه(مع تعلیقات آیه الله حسن زاده)،ج ١،ص ١۴۴)سابق بر ایشان،مرحوم آقا حسین خوانساری در حاشیه خود بر شفاء(الحاشیة علی الشفاء، ص ۵٩٧)و ملانظر علی گیلانی در رساله تحفه(منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، جلد: ۴، صفحه: ۷۷۰)از اعتباریات نفس الامریه با این عنوان، یاد کرده‌اند.برای مطالعه بیشتر به پیوست شماره  ١ مراجعه فرمایید.

[4] نهایه الحکمه،المرحله الحادیه عشره،الفصل العاشر،تنبیه:٢۵٩

[5] با توجه به تاریخ نگارش رساله که در پایان دو مقاله یاد شده است(سال ١٣۴٨هجری قمری) و با عنایت به زندگی نامه خودنوشت مرحوم علامه،(به سال 1304 براى تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علمى نجف گرديدم‏…سال 1314 بر اثر اختلال وضع معاش ناگزير به مراجعت شده، به زادگاه اصلى خويش( تبريز) برگشتم‏)این رساله در نجف نگارش یافته است و ظاهراً در تبریز به مرحله طبع می‌رسد.علاوه بر این‌که خود علامه به این مطلب تصریح کرده است: از آثار مختصرى كه هنگام تحصيل در نجف تهيه كرده‏ام:رساله در برهان‏، رساله در مغالطه‏، رساله در تحليل‏، رساله در تركيب‏، رساله در اعتباريات‏ (افكارى كه ساخته خود انسان است)، رساله در نبوات و منامات.(مرزبان وحی و خرد،ص ۴٢)

[6] مجموعه رسائل العلامه الطباطبائی،٣۴٠-٣٧٧

[7] هر دو مقاله در کنار هم با عنوان المقاله الاولی:کیفیه استتباع الامور الحقیقیه للامور الاعتباریه و المقاله الثانیه: فی کیفیه ترتّب الامور الحقیقیه علی الاعتباریات و الامور الوهمیه چاپ شده است.

[8] نهایه الحکمه،المرحله الحادیه عشره،الفصل العاشر،تنبیه:٢۵٨-٢۵٩                

[9] اصول فلسفه و روش رئالیسم،مقاله ششم،ج: ٢ ،ص:١٣٨

[10] المیزان،ج  ٨،ص ۵٣،هم چنین ج  ۵،ص ١٠،هم چنین ج  ٣،ص  ١۴۴

[11] علاوه بر این موارد،ایشان در رساله الترکیب(چاپ شده در ضمن مجموعه رسائل العلامه الطباطبائی،ص ٣٠۶-٣٠٩)و در رساله الانسان فی الدنیا(چاپ شده در مجموعه رسائل توحیدی،ص١٨٨-١٩۴)نیز به بررسی اعتباریات می پردازد.

[12] مقاله ششم ،اعتباريات و علوم غير حقيقى يا انديشه‏هاى پندارى‏

حافظ گويد:

ماهى چو تو آسمان ندارد

سروى چو تو بوستان ندارد

 فردوسى گويد:

دو نيزه دو بازو دو مرد دلير

يكى اژدها و يكى نره شير!(اصول فلسفه و روش رئاليسم؛ ص1۵١)

[13] مرحوم شهید مطهری نیز در این باره می گویند: اين بحث بدون شك يك ابتكار خيلى خيلى با ارزشى است، نقصش فقط اين است كه اين يك مطلبى بوده كه ايشان شخصاً به آن رسيده‏اند و بعد هم فكر كردند و در آن پيش رفتند، ولى آن را با كلمات قدماى خودمان مربوط نكردند كه معلوم شود ريشه اين حرف در كلمات امثال شيخ در مورد عقل عملى و عقل نظرى چيست. اگر از حرفهاى آنها شروع مى‏كردند و بعد پيوند مى‏دادند با حرف خودشان، بهتر بود، و علت اين كه از كلمات فلاسفه قديم اين مبحث قطع شده است اين است كه ايشان از علم اصول به اين مطلب رسيدند نه از فلسفه، و اولين الهام‏بخش ايشان هم حرفهاى مرحوم حاج شيخ‏ محمد حسين‏ اصفهانى بوده است در باب اعتباريات، كه ايشان دنبالش را گرفته‏اند و رفته‏اند تا اينجا، لذا آن را با حرف هاى فلاسفه ارتباط نداده‏اند.( مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏13 ؛ ص۷۱۷ پاورقی ١)