رفتن به محتوای اصلی

مباحث اغراض و قیم؛ناظر به عالم ثبوت نه اثبات

بحث ثبوتی غیر از اثباتی است. این بحث‌هایی که الآن داریم تمامش بحث‌های ثبوتی است. همان که اجماع امامیه است. آیا شما در اصول نمی‌گویید اجماع امامیه بر این است که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد است؟ اجماع است. ما داریم بحث ثبوتی می‌کنیم، می‌گوییم ثبوتاً تابع مصالح و مفاسد است، شارع هم مصالح و مفاسد را در نظر می‌گیرد به علم خودش، نه به علم ما؛اما وقتی می‌خواهیم فتوا بدهیم،حکم شرعی را به مردم بدهیم آن می‌آید در اثبات.روایت و اصول و ضوابط و اصدار حکم و فتوا و … اثباتی است که می‌خواهیم به شارع نسبت بدهیم که چه انشاء کرده است . آن جا شارع گوش ما را می‌گیرد، چرا به من نسبت دادی؟ در اسنادِ یک انشاء حقوقی به شارع، آن جا باید حجت داشته باشیم نزد شارع. ما می‌رویم در فضای ثبوت، خوشحال می‌شویم از درک ثبوتی، خیال کنیم در اثبات هم دیگر به راحتی داس برمی‌داریم  و درو می‌کنیم اصلاً مقصود این نیست.

ثمره بحث ثبوتی از اغراض و قیم

منظور ما از این مباحث، این است که مقام ثبوت را در کلاس مدوّن کنیم تا اینکه مقبول همه بشود. یعنی آن امر ثبوتی که عنداللّه صاف است و حتی ارتکاز ما موافق آن است، آن ارتکاز خودمان را هم مدوّن کنیم؛اسم ببریم و دسته بندی کنیم. وقتی جای آن را در کلاس معین کردیم بعداً بسیاری از نزاع های کلاسیک بدون اینکه ما از آن تعبّد شرعی و جهل خودمان به واقع دست برداریم بحث جلو می رود و بعداً خواهید دید. ما نمی‌خواهیم احکام شرع را عوض کنیم. می‌خواهیم با این تحلیل آن جایی که فقها استدلال تکوینی کردند از دستشان بگیریم. یعنی گاهی اجماع منقول داریم که می‌فهمیم از یک استدلال کلاسیک نشأت گرفته است.همه‌اش تمام می‌شود.فقها استدلال ثبوتی کردند می‌گویند نمی‌شود. ما با این تحلیل بدون اینکه نیاز داشته باشیم جهت‌دهی شارع را دست‌کاری کنیم، فضای کلاس را مثل یک اتوبان توسعه می‌دهیم.

وقتی مبانی ثبوتی برای ما حل بشود، بسیاری از جاها آن رمزی که دارد، جلو می رود به خصوص در امضائیّات شارع ؛ اصل در معاملات، بنای شارع بر امضائیّات است نه تعبدیّات مبهم. این یک فضای وسیع است برای کسانی که در کلاس فقه کار می کنند. یعنی روی این ضوابط، اشتباه و نزاع تقلیل پیدا میکند.

کلّی گویی فایده ای ندارد. بنده چند روز مباحثه کردم کلیّاتی گفتم. شما باید خودتان در صغریات، عملاً فایده آن را ببینید؛ ببینید که  چقدر بحث را این‌طور پیاده کردن تفاوت دارد با روش‌های دیگر و بعد هم برایتان واضح شود که این گونه نیست که من به واسطه این کار از تعبد و دیانت فاصله گرفتم. خیر،  همان حرف هاست. حرفی است که علما فرموده اند بیانات و ارتکازات آن هاست فقط آن کلمات،نظم پیدا نکرده است.

معروف است میر سید شریف منطق کبری را نوشته بود و در حوزه شیراز درس داد برای طلبه های مدرسه و بعد از اینکه تمام شد با فاصله چند ماه گفت که حالا امروز یک برنامه عملی داریم. کسانی که نزد من منطق کبری را خوانده اند در بازار شیراز بروند و دوری بزنند و برگردند به مدرسه. رفتند و برگشتند. میر سید شریف گفت: از این منطق کبری که خواندیم چه قدر مردم از این ها حرف میزنند؟ گفتند هیچ و ما اصلا نشنیدیم. میر سید گفت نه  من به مقصودم نرسیدم. و سپس دوباره منطق کبری را از نو شروع کردند و مفصل خواندند و تمام شد. سپس شاگردان را به بازار فرستاد و برگشتند و سوال کرد چقدر مردم از منطق حرف زدند؟ گفتند مردم دهان باز نکردند مگر اینکه منطق کبری بود.