رفتن به محتوای اصلی

٢.ملازمه اراده با علم

ما در دلالت،سه پله داریم:١. دلالت تصوری یا تداعی معانی که در این مرحله علم خداوند ملازمه با اراده دارد.اصلا علم هم نباشد –معاذالله-این معانی قطعاً منتقل می شود.در پله های بعدی مشکل داریم که  اگر خواستیم این اراده را اثبات کنیم قطعاً منفکّ از علم است.گفتن، فعل من است؛ فهمیدن، فعل اوست.شما می گویید علم این آقا به معنای کلامش، مساوی است با فهمیدن دیگران.این جا دو فعل است.در فاعل بالعنایه ما یک فعل بیشتر نداشتیم[1].

شما یک مطلبی را اضافه کردید:فهم طرف.کلام من اینجا نبود. عرض من این بود که کلام می تواند از آن اراده شود.این کلام،ریختش طوری است که یک حکیم می تواند از آن معنای حقّی را اراده کند.

اراده تفهیم که شما می فرمایید، برای مرحله بعدی است که من می توانم بفهمانم.یعنی در دلالت تصدیقی که متکلم از یک کلام چیزی را می گوید.حالا اگر از آن دلالت های تصدیقی شد که محضاً دنبال دلالت تصوری هستیم...

مثال: شما به جای این که زبان را تکان دهید سنگی را تکان می دهید، از دل آن می آید: اشرب یا شرب زید، دلالت تصوّری است؛اما شما می دانید که  «شرب زید» و کسی هم که می فهمد در ذهنش می آید «شرب زید» و حق است.این اراده را نگاه کنید.شما سنگی را تکان دادید و کلامی هم نگفتید، می دانید طرف این مطلب را شنید و کلام حقی هم شنید؛ شما اغرا به جهلش نکردید.شما چه اراده ای اینجا دارید؟می شنود و درست هم می شنود؛ مطلب حقی است.


[1] اشکال یکی از دوستان حاضر در جلسه درس