موارد مبهم ارتکاز:
١.رحم میزبان
رحم میزبان[1]؛ رحمِ میزبانِ یک زنی است، زنِ آن شوهر که نیست. آن شوهر، یک زنی برای خودش دارد. دو تا نطفهی زوجین را میروند آنجا جداگانه تلقیح میکنند. وقتی این سلول آماده شد، این ها میآیند به صورت میهمان، در رحمِ میزبان میگذارند. این رحمی که میزبان است خودش نه مادر نطفه است، نه ربطی به پدر دارد. فقط این میرود میچسبد به لایهی رحمِ این زن و شروع به رشد کردن میکند.ارتکاز متشرعه چیست؟ یک بچهای، مال دو نفر دیگر است. منعقد هم شده است. نموِّ انسانیاش شروع شده. تلقیح، لقاح صورت گرفته، شروع کرده برای رشد انسان. میرود میزبانی پیدا میکند در رحم اجنبیه. حالا این حرام است یا نیست؟ این، یک مسأله.
٢.پیوند اعضا
مرگ مغزی[2]؛ شما میگویید که هنوز نمرده است اما دیگر مُرده است. قلب و کبد وهمهی این ها را باز کنید. حالا قلب و کبد را بعداً میدوزند که این ظاهرِ جسد محسوب شود[3]. اگر پیشرفتهتر بشود، بخواهند دست و پا و این ها را ببرند که یک دفعه میبینی یک مُثلهی حسابی است که دستش را ببرند، پاهایش را ببرند، پوستش را... ارتکاز متشرعه چیست؟ قضاوت راجع به آن مشکل است.در اینکه ذهن متشرّعه، پس میزند ابهامی نیست، و لذا محتاج استفتاء و خود علما هم هستند.
اما این ارتکاز چیست؟ ارتکاز بر حرمت است؟ یا ارتکاز بر این است که تا ضرورت نیست، تنزّه- مکروهات، همین است دیگر- اما اگر ضرورت باشد، نه؟
میگویید: «حرمة المؤمن میتاً کحرمته حیاً[4]». چه طور وقتی زنده است، حتی یک اشاره هم به او نمیکنید، میگویید بیاحترامی به مؤمن است. خب وفات هم که کرده این طور است. خب اگر احترام است، احترام صدقش عرفی،عقلایی است، برای متشرّع و غیرش. شما با همین بدنِ مؤمنِ در اعلا درجه ایمان، میتوانید کاری بکنید که صغیر و کبیرِ عقلا و متشرعه وقتی میآیند بگویند بیاحترامی نبوده است. آخر هتکِ احترام یک چیزی است، وقتی امام میفرمایند حرمه المؤمن، میآیند میبینند بدن چه شده، اما نمیگویند بیاحترامی کردید. ولو عملاً صورتش یکی است. صورتِ این با او یکی است. او میگویند نَبُر، این هم بُریده. اما هر کس مطلع بشود انگیزهی این بریدن را، میگوید بیاحترامی نبود اصلاً.
آیا آن وقت حکم شرعی، مطلق است. نبایست بکنید. حکمتش بیاحترامی نکردن است؟یا نه، خود حرمت مومن،یک نحو علّیّت داشت؛ در موردی که اصلاً بیاحترامیاش نشده، اشکال نداشته باشد؟
الآن هیچ گاه کسی برداشت هتک نمی کند. خیلی هم تجلیل هم میکنند. خود شخص میرود اهدای عضو میکند، فرمش را پر میکند، یعنی ابداً ذهنیّتِ هتک وجود ندارد[5].
من در جریان سؤالاتش بودم، که از چه زمانی بود. ۱۵ سال طول کشید، بعدش و قبلش هم بود. شما میدانید چند سال است، چه کسانی، چه طور پشت این کار را گرفتند، هم از حیث اخذ فتوا، هم از حیث فرهنگ سازی. فرهنگسازی خیلی مهم است. فرهنگسازی، مهندسی میخواهد. صحبت سر این است که خالی الذهن باشند، آن مهندسی هم نشود، بعد بیایند[6].
[1] رحم اجارهای یا مادر جایگزین روشی است که در آن یک زن (مادر جایگزین) فرزند زوجی را که به روشهای معمول قادر به بچهدار شدن نیستند، در رحم خود حمل میکند (معمولاً به این دلیل که یکی از زوجها نابارور است). این روش بهطور سنتی به این گونه انجام میشود که نخست سلول تخم مادر واقعی و اسپرم پدر را به روش لقاح مصنوعی بارور میکنند و سپس حاصل(رویان)را به روش درونکاشت مصنوعی در داخل رحم مادر جایگزین قرار میدهند. در این روش مادر جایگزین تنها نقش پرورشدهندهٔ نوزاد را داشته و معمولاً پس از زایمان تمام حقوق سرپرستی فرزند را به والدین اصلی آن واگذار میکند اما این امر مهم نیازمند اقدامات قانونی است.(سایت ویکی پدیا)
[2] مرگ مغزی به وضعیت غیرقابل بازگشت همه عملکردهای مغز اطلاق میشود. درچنین وضعیتی همهٔ نورونهای مغز در نتیجهٔ هیپوکسی تخریب میشوند. مرگ مغزی یکی از معیارهای قطعی تعیینکننده مرگ است. (معیار دیگر از بینرفتن گردش خون و تنفس است) برای تشخیص مرگ مغزی باید تمامی اعمال مغزی به صورت غیرقابلبرگشت از بین رفتهباشند مرگ مغزی بهطور واضح با حالت زندگی نباتی متفاوت است. در حالت مرگ مغزی تمام قسمتهای مغز از جمله ساقه مغز از بین رفتهاست و تنفس بدون دستگاه تنفس مصنوعی وجود ندارد و فرد چشمهایش را باز نمیکند. این در حالی است که در حالت زندگی نباتی، فرد بدون دستگاه دارای تنفس خودبخودی است و چرخه خواب و بیداری هم دارد. (سایت ویکی پدیا)
[3] پس از جراحی، اعضا از بدن فرد اهداکننده توسط جراحان، ارگانها را در سریعترین زمان ممکن به دریافتکننده پیوند میزنند. زیرا اکثر اعضای بدن فقط چند ساعت میتوانند خارج از بدن سالم بمانند. زمانی که عضوی از بدن فرد اهداکننده خارج شد، محل آن را ترمیم میکنند و سپس جنازه را تحویل خانواده شخص برای مراسم تدفین میدهند.(همان)
[4] محمد بن أحمد بن يحيى عن رجل عن ذبيان بن حكيم عن موسى بن أكيل النميري عن العلاء بن سيابة عن أبي عبد الله ع في بئر محرج يقع فيه رجل فمات فيه فلم يمكن إخراجه من البئر أ يتوضأ في ذلك البئر قال لا يتوضأ فيه يعطل و يجعل قبرا و إن أمكن إخراجه أخرج و غسل و دفن قال رسول الله ص حرمة المسلم ميتا كحرمته حيا سويا.(تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج1 ؛ ص419) عنه عن الحسن بن محبوب عن الفضل بن يونس الكاتب قال: سألت أبا الحسن موسى ع فقلت له ما ترى في رجل من أصحابنا يموت و لم يترك ما يكفن به أشتري له كفنه من الزكاة فقال أعط عياله من الزكاة قدر ما يجهزونه فيكونون هم الذين يجهزونه قلت فإن لم يكن له ولد و لا أحد يقوم بأمره فأجهزه أنا من الزكاة قال كان أبي يقول إن حرمة بدن المؤمن ميتا كحرمته حيا فوار بدنه و عورته و جهزه و كفنه و حنطه و احتسب بذلك من الزكاة و شيع جنازته قلت فإن اتجر عليه بعض إخوانه بكفن آخر و كان عليه دين أ يكفن بواحد و يقضى دينه بالآخر قال لا ليس هذا ميراثا تركه إنما هذا شيء صار إليه بعد وفاته فليكفنوه بالذي اتجر عليه و يكون الآخر لهم يصلحون به شأنهم. (همان ص445)
[5] کلام یکی از دوستان حاضر در جلسه درس
[6] استاد حسن زاده آملی در این باره تحقیقی دارند در کتاب هزار و یک کلمه، ج ١، ص ۵٠٣-۵٠٧ که مراجعه به آن خالی از لطف نیست.
بدون نظر