تطبیق ارتکاز
مسلم و کافر؛ دو ماهیت
مرتکز اذهان مسلمین است که اصلا مسلم و کافر،دو ماهیتند. دو ذات دارند. او ذاتش، ذات انسان است. او ذاتش ذات حیوانات است. بهائم است. درندههاست، کلاب است. فلان است.
درس خارج فقه؛ کتاب الزکاه، تاریخ 9/8/1380
عدم خروج زن
سؤال: در روایات هست که برای زن عیادت مریض نیست،ولی مردها میتوانند بروند عیادت زنها این سرّش چیست؟
آقا: تستّر در زن و عدم خروج در زن معلوم است، واضحات است.
درس خارج اصول، تاریخ 22/2/1388
استیجار به حج عذری
نه خیر؛ حج معذور به درد مستاجر نمی خورد.باید حج سالم باشد یا فرض کنید وقوف اضطراری یا چه.
نه خیر.تشدیدات و تصعیبات برای چیست؟چرا از همان اول حج معذور کافی نباشد؟مگر حج نیست؟ اگر از خودش بود، حج نبود؟ خب همین را دارد به نیابت از غیر به جا می آورد. همین را که اگر خودش مکلف بود، به نیابت از غیر دارد به جا می آورد.چه مانعی دارد که این حجش مجزی باشد؟
مقیدش هم کرد-نمی دانست که این معذور است- مقیدش هم کرد،باید حج عذری نباشد، حج اختیاری باشد، صلاتش صلاه معذور نباشد، صلاه مختار باشد.همه این ها را کرد، اما به جا آورد به طوری که تفکیک کرد بین شرط و شروط.قصد قربت هم از او متمشی شد. به خیالش که حج معذور، مجزی نیست، این شرط را کرد.والّا من می دانم که حج معذور مجزی است، و این شخص قصد قربت هم از او متمشی شد و حج معذور را به جا آورد.
نه خیر بعد اگر به مستاجر گفت، بی زحمت باید سال دیگر را هم استیجار کند،چون این دیگر باطل شد.این دیگر هیچ شد.اجرت را هم مستحق نیست، بیخود برداشت، گرفت.
اینجور است؟این ها مخالف ارتکاز نیست اینجور فقه ها؟اینجور فتاوا؟
درس خارج فقه؛ کتاب الحج، تاریخ 3/12/1384
بروید بکشید اینها را، مسلمان بشوند یا نشوند. همچنین احتمالی آدم نباید بدهد. آنچه را که در امور دینیه، ماها متمایلیم و ارتکاز ما در اونها مسلم است، در معصومین، در انبیا، در اوصیا، بالاترین مرحله او ثابت است. ما قویِ در اسلام هستیم، او اقوی از اقوی در اسلام از ما هست. بخرد به اسلام، هر چه را. هیچ چیزی جای اسلام نمینشیند. به جهت اینکه ایمان به حق، منحصر است به اسلام. بلکه اسلام، «لاتقولوا أسلمنا و لکن قولوا آمنا» هم داریم. آهان! خیال نکند! ما موافقت ما با غیر مؤمنین، آن هم برای خاطر اسلام است. برای محفاظت تقیه برای خاطر اسلام است. نه اینکه برای اینکه آن ها با ما خویشند. نه خیر. برای اسلامه. و لذا از همین تقیه چه شد؟ چاهار نفر. ارتد الناس الا ثلاثة الا. شد آن ثلاثه یا اربعه یا خمسه، هر چه هست، شد از چهارصد ملیون هم بیشتر. با همین تقیه، نه با اجبار. با اجبار شدیدتر می شوند. با لعن بزرگانشان، شدیدتر می شوند در فلان.
درس خارج فقه؛ کتاب الجهاد، تاریخ 24/12/١٣٨۴
شرط سلامت اعضا در امام جماعت
سیره متشرعه این است که فحص نمیکنند از اینکه این، کاملِ من حیث الاعضاء است و اعضائی که نقص و کمالش در اصل صلات معتاد دخالت دارد، کامل است یا کامل نیست. همین قدر میپرسند -اگر خواستند- که این امام جماعت کیست؟ یا اینکه نه از این مأمومینی که اقتدا کرده اند، گفت که همه اینها از من بهترند، کشف کرد به اینکه مورد وثاقت اینهاست و اینها به عملشان توثیق کردند او را و تعدیل کردند او را.
علی ای حال، مقصود اینکه در متشرعه این مطلب نبود که این آیا جبهه رفته، آیا سالم برگشته؟ آیا یدَینش خوب مستقر هست؟ یا رجلَین، قدمَینش، ابهامَینش خوب مستقر میشود یا نه، یک چیز دیگری را جای او قرار داده؟
علی هذا به حسب ظاهر، ارتکاز متشرعه، قبول و لا قبولش هم یکی از ادله ماست. ما میدانیم در متشرعه این تفحصات نبوده. خصوصا صدر اولی که خدا میداند که این، به واسطهی اشتراکشان در این جنگها چه بلاها به سرشان میآمد. آهان. پیشانیشان، دستانشان، پاهایشان، خدا می داند چه بلاها به سرشان میآمد. ما بگوییم که نخیر، سالم با سلام باید اقتدا کند. یا غیر سالم با سالم باید اقتدا بکند. این هم خودش یکی از ادله و قوی تر از اطلاقاتی است که برای او مثلا انسان یک توجیهاتی و یک تقریباتی بکند.
درس خارج فقه، کتاب الصلاه، تاریخ ١/٧/١٣٧۶
بدون نظر